خرید از “باسلام” یک سبک زندگیست که فقط باید تجربه کرد.
اگر اهل بازارگردی و خرید هستید، بی شک از گشتوگذار در بازار، لذت میبرید. گشت وگذاری که چه بسا به خرید هم منجر نشود اما شور و هیجانی که در زنده و سیال بودن بازار وجود دارد، بی شک لذتبخش است چه برسد به اینکه در لابهلای حجرهها و مغازهها، چیزی چشمک بزند و چشممان را بگیرد.
شده چیزی را از مغازهای بی نام و نشان و بی زرق و برق بگیرید؟ مغازه ای که صاحب دکان آرامشی وصف ناشدنی دارد و انگار هیاهوی شهر را رها کرده و چاییاش را مینوشد. در آن کنج چیزی را میبینید که گویی تو را فراخوانده و تصمیم میگیری آن را بخری.
چه لذتی دارد؟
تمام مسیر در حال فکر کردن به آن هستی. گویی چیز نابی داری که کسی ندارد. بگذریم که حالِ آن مغازهدار هم با خرید تو از آن هیاهو، خوب است.
اگر با چند خطِ بالا توانستید ارتباط برقرار کنید، پس پیشنهاد میکنم ادامهی نوشتههایم را بخوانید.
تصور کنید بازاری وجود دارد که میشود جای جای ایران را گشت. میشود به تبریز رفت و کلوچههای سنتی آن جا را خرید. میشود به اصفهان رفت و از سفره قلمکاریهای ناب آنجا خرید. میشود به بازار قم رفت و سوهان خرید. میشود لواشک هایی که خانمی در دزفول در خانهاش درست میکند را خرید. یا میشود زنبیلهای حصیری که در سیستان و بلوچستان درست می شود را خرید یا میشود سوزندوزیهای ناب چابهار را خرید.
این همه گوناگونی مگر ممکن است؟
خبر خوب این است که ممکن است.
باسلام دقیقا همان جای ممکن است.
لذت خرید از باسلام را باید چشید. وقتی از یک روستا به اسم کلات خیج در استان سمنان خرید میکنی و باسلام برایت مینویسد که بسته شما ۵ روز دیگر به دستتان میرسد و تو نمیدانی دقیقا چه روزی از هفته بستهات میرسد، و یک روز پستچی میآید و بسته را به شما تحویل میدهد. این لذتبخش نیست؟ میدانی شبیه به چیست؟ شبیه به این است که از دوستی، بی مقدمه هدیهای دریافت میکنی. همانقدر لذتبخش. همانقدر ناگهانی. همانقدر دلچسب.
از نظریهی آشوب چیزی میدانید؟
بی نظمی یا آشوب را چنین تعریف میکند: «بی نظمی و آشوب نوعی بی نظمیِ منظم، یا نظم در بی نظمی است .بی نظمی از آن رو که نتایج آن غیر قابل پیشبینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردار است .
باسلام همان بی نظمیه لذتبخشی ست که از پس دنیایی نظم به وجود آمده.
باسلام را باید فهمید.
باید فهمید لحظه ای را که قهرمانِ باسلام وقتی شال پشم شترش را بواسطه باسلام ۴۰ هزار تومان فروخت، گفت حقوقِ این ماه من دو برابر شد. چرا که تا پیش از این، فقط یارانه به حسابش میآمده. باید فهمید این لذت را که خریدِ تو، باعث این شادمانی شده است.
باسلام را باید فهمید. نه یک بار، دو بار. کمی بد قِلِق است. فهمیدن باسلام نیاز به همراه بودن است. باید همراه با جامعهی باسلام باشی تا خوب بفهمیاش وگرنه رک بگویم، دلت را میزند.
باسلام شبیه به ریاضیست.
وقتی آقای غفاری معلم حسابانِ ما میگفت ریاضی شیرین است، منی که حالم از انتگرال و مشتق و مثلثاتی به هم میخورد که نمیفهمیدم چه زمانی و کجا برایم کاربرد دارد، جز تلخی، نمیچشیدم. اما وقتی گذشت و عمق ریاضی را فهمیدم، کم کم برایم شیرین شد.
باسلام همان ریاضیِ شیرینیست که باید فهمیدش.