ویرگول
ورودثبت نام
داود علیزاده
داود علیزاده
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

بگذاریم فقط خدا عاشق بماند، همه چیز اقتصاد است!

علم اقتصاد است!

حفاظت از محیط زیست اقتصاد است!

مادر اقتصاد است!

ورزش اقتصاد است!

هنر اقتصاد است!

حمایت از حیوانات اقتصاد است!

نوبل اقتصاد است!

صلح اقتصاد است!

جنگ اقتصاد است!

کمک به همنوع اقتصاد است!

زیبایی اقتصاد است !

هوای خوب ، هوای بد همه اقتصاد است!

و بدبختانه باید بگم عشق هم اقتصاد است!

تمام اینها از اقتصاد است و برای اقتصاد است و با اقتصاد است! وگرنه نه دیده می شوند و نه خواسته !

چند وقت پیش به دعوت دوست بزرگوارم هاتف خرمشاهی به جلسه بازخوانی مقاله جناب دکتر سوزنچی در ارتباط با "تاریخ فناوری و نوآوری" در "سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات" رفتیم که ارایه توسط دکتر سعیدروشنی عزیز بود. بعد از اتمام جلسه در پیاده روی شریعتی سه نفری قدم میزدیم و گپ میزدیم ! سعید حرف جالبی زد که مقاله من که تو نیچر https://www.nature.com/ چاپ شده اگر ارجاعی از استادی از محفل قدرتمندی نداشته باشه! با یک مقاله که تو نشریه دانشگاه آزاد یک دهات منتشر بشه هم ارزشه! و اگر استادی از یک محفل قدرتمند به همون مقاله نشریه دانشجویی ارجاع بده ارزش علمی اش میکشه بالا ! حالا اون ارجاع ربطی به ارزش علمی نداره بلکه داستان داستان اقتصاده ! محفل قدرتمند از پروژه های میلیاردی که بهش میرسه قدرتمند شده نه فقط علم و پژوهش !

به عنوان مثال همین الان محفل دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف که شامل انگشت شمار اساتیدی هستند که به راحتی کسی را هم وارد خودشان نمی کنند یک پروژه ساده در حد طراحی BPMS (فرایندکسب وکار) یک شرکت نفتی را به اندازه چندمیلیاردتومان برمیدارند که همان پروژه با همان کیفیت خروجی و ارزش علمی و کاری با محفل دانشکده مدیریت علامه طباطبایی 100 میلیون تومان هم ارزش نخواهد داشت !

در دنیای امروز ارجاع ! به موجودیت و فکر ارزش ایجاد میکند نه حقیقت آن موجودیت !

شما هرچقدر میخواهد اورست را بالا و پایین برو ! تا رسانه قدرتمند و کمپین تبلیغاتی قوی با حمایت اسپانسر پشتت نباشد سلبریتی ورزشکار نمی شوی مگر اینکه عکسهایت را در لبتاب سیو کنی یا در اینستاگرامت منتشر کنی تا به فالوورهای محدودت ثابت کنی که کوهنورد 8000 متری هستی !

مثال و آمار جالبی که دانشکده اقتصاد کالیفرنیا-برکلی به نقل از کتاب Lost and Founder نوشته راند فیشکین (که در حال ترجمه اش هستم !) از کارآفرینان داده که آب پاکی میریزه بر تمام آن ایده ها که کارآفرینان میلیاردر جوانانی یه لا قبا بودند! رسما میگه همشون مزخرفه ! این آمار ثابت میکنه که اکثر کارآفرینان موفق از خانواده های ثروتمند و بانفوذ جامعه بودند!

جایزه نوبل به کسانی میرسد که ارجاعهای وزین و گران به آن خورده باشد! حمایت از حفظ محیط زیست نیاز به مدیاهای میلیارد دلاری داردتا مثلا گرتاتونبرگ دختر 16 ساله سوئدی را به زبانها بیندازد که درآینده انتخابات آمریکا دموکراتها را از جمهوری خواهان جلو بیندازد!

فکرش را میکنی میبینی اوضاع کثیف تر از آنچه که تصور میکنی است !

چه عشقها وروابطی که به خاطر همین اقتصاد به هم ریخته است و یا به وجودآمده است!

و اقتصاد بدبختانه همان پول است !

و پول چرک کف دست است!

و تمام آن مفاهیم زیبای ابتدای یادداشت می شود چرک کف دست !

اما بیاییم کمی خوشبینانه هم نگاه کنیم و اقتصاد را به معنای مدیریت منابع محدود برای رسیدن به اهداف معین تعریف کنیم ! و یا اقتصاد را میانه روی و اعتدال بخوانیم! پس کمی اوضاع بهتر می شود و حتی پول را به معنی ما به ازای ارزش که برای دیگران ایجاد میکنیم تعریف کنیم .

اما هرچه هست اقتصاد است و دیگر هیچ!

اقتصادعشقارجاعخداپول
ما مدیونیم به رسیدن به چشم انداز فردی مون ! من دانش آموخته MBA دانشگاه صنعتی شریف ، خواندن و نوشتن را دوست دارم ، عاشق سینما و فیلمهای حسابی ، موسیقی گوش میکنم، صاحب پادکست "عقاید یک جغد"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید