خب برم سر اصل مطلب که من چند روزه میرم ساختمون مرکزی دانشگامون واسه کار! حالا چه کاری؟..کار در زمینه نویسندگی و گویندگی رادیو! حالا چرا؟ چون هم بهشون علاقه داشتم و دارم هم خدا قبول کنه، استعدادشو! حالا منظور از این مطالب چیه؟ (در واقع هنوز سر اصله اصل مطلب نرفتم) در واقع من که رفتم دانشگاه به مسئولش گفتم هم دلنوشته میتونم بنویسم هم مطالب طنز! حالا اونا هم گفتن طنز دانشجویی بنویسین خوبه..الانم خواستم کمک بگیرم از همه نویسندگان و خوانندگان و دوستان عزیز که خاطرات و سختی های دانشجو بودن رو چطوری بنویسم که کلیشه ای نباشه ولی بخندونه!
در این زمینه سوژه زیاد هست ولی دنبال روشی ام که هنر و خلاقیت داشته باشه!! (واقعا اوله کاری چرا از خودم همچین کارای سختی میخوام -_- ). نه ببین نمیخوام خودشیرینی کنماااا، اتفاقا اونجا یه پسره بود خدااای خودشیرینی! مثلا میخواست بعد از حرفای یه مسئول، حالا اون حرف بزنه، میگفت: خب از بلاغت و شیوایی آقای فلانی بهره جستیم حالا من اجازه میخوام توضیحاتی خدمتتون عارض شم....? بابا نهج البلاغه، باشه تو خوبی، همه گوشتای خورشت واسه تو (شاید ربطی نداشت ولی حرصم که خالی میشه!!)
خلاصه سه تا خوش صدا هستن اونجا (میگم خوش صدا یعنی بهت سلام میکنن انگار دارن اخبار میگن!)، من در برابر اونا صدام معمولیه..حالا نه که مال من بد باشه هاا، خوبه ولی اونا همه گوشتای خورشتو گرفتن انگار☹
خلاصه میخوام حداقل در زمینه خلاقیت و نویسندگی و ایده پردازی، خوب جلوه کنم که بتونم تا ترم بعد که ترم آخرم میشه اونجا موندگار شم بلکه سابقه کاری بشه بعدم بیشتر کار کنم رو خودم و خدابخواد بریم بالا!
خلاصه، ای که دستت میرسد کاری بکن!
باتشکر و این حرفا