اول از هم سلام،
خوب نمی دونم از کجا شروع کنم،خیلی خوشحالم که با شما افکارمو به اشتراک می زارم و از طرف دیگه از خدای خودم ممنونم که این فرصت رو در اختیار من قرار داد،
با همه ی بال بال زدنا و تحمل بالا و پایین ها ،و عبور از تمام راه ها و بیراه ها ،تاریکی ها و روشنایی ها ،زمین خوردن ها و ایستادن ها ،به مبارزه طلبیدن ها و صلح برقرار کردن ها و در گذر از طوفان ها و تلاطم امواج قایق من بر پهنه ویرگول پهلو گرفت و آرام شد،
خوب شاید ذهنیت دیگری در من بود در آغاز ولی در پایان به نوشتن تو این سایت رضا دادم،
خوب این طور بگم که تاثیر قلم رو فهمیدم و رنگ آمیزی که با کلمات روی دیواره های ذهن آدمیان ایجاد می کنه وقتی افکار رنگی باشه خود به خود یه دنیای رنگی داریم و چی بهتر از این؛
یا بهتر بگم سعی نکنیم دنیا رو رنگی کنیم،شاید دنیا باید خاکستری باشه و این آدما هستند که باید رنگی باشند؛به این معنی که با اومدن هر انسان به زمین رنگ و آب بهتری در دنیا شکل بگیره!
تو کتاب دنیای سوفی می خونیم که نمایشنامه نویس اسپانیایی کالدرون دلابارکا در جواب سوال زندگی چیست؟؟ می گوید:*زندگی یک دیوانگی،یک توهم،یک سایه، یک قصه، و بزرگترین نیک بختی بی ارزش است،چون زندگی همه رویاست...*
امیدوارم از این به بعد گفتنی های رنگارنگ و شنیدنی های رنگارنگ تری با شما داشته باشم،