ویرگول
ورودثبت نام
Cometic
Cometic
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

دل نوشته ی فراق ۳

نمی دانم چرا هر قدر بیشتر تلاش می کنم تا تو را فراموش کنم تب عشق تو در وجود من بیشتر زبانه می کشد گویی چیزی در درون من به تو اعتیاد پیدا کرده و مانند نیکوتین در قطره قطره ی خون من رسوخ کرده ای و لذتی وصف ناپذیر از تکرار نقش تو در ذهن کوچک من به من دست می دهد؛به هنگام از تو نوشتن واژه ها به صورت تصادفی و بدون تمایل من ردیف می شوند.


نمی دانم این حس کلاسیکی که از تمام من بیداد می کند چه علتی می تواند داشته باشد در حالیکه با خود می اندیشم با قدرت به راه خود ادامه می دهم ؛چه بی اراده تا از تو خالی می شوم ، تمام رمق و توان رفتنم را از دست می دهم و چه بی اندازه بر لبه ی پرتگاه زندگی به سقوط نزدیکم.

گویا غایت زندگی من عشق تو بوده و وقتی آن را رها می کنم تمام تصویر و معنای آن از دست می رود ولی چرا...؟




دینی بر گردن من سنگینی می کند و آن دین عشق توست و اگر بگویم که ادای دین عشق تو یعنی تمام من بی شک دروغ نگفته ام.

اما پس برای چه مسیر مرا از تو جدا کرد کسی که تمام راه ها به او می رسد؛

کسی که می داند هر آنچه را که اتفاق نیفتاده؟؟؟؟

فراقغایتمسیر
می نویسم برای موثر واقع شدن و تاثیر بر پیرامونم،تا شاید نوری باشم در تاریکی ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید