چقدر از درآمدمان را صرف خرید از مناطق فقیرنشین میکنیم. اگر شرایط مالی خوبی داشتیم برایمان مناطق «به اصطلاح ندارتر» روی نقشه تعریف شدهبود و مثلا میشد یک شام/ناهار را در آنجا خرید یا نوش جان کرد؟
کلماتی که خودمان استفاده میکنیم و به زبان میآوریم چقدرشان ریشهدار هستند و تا آنجا که ممکن است تلاش میکنیم که از واژههای غریبه فاصله بگیریم؟
با چه چیز غمگین میشوی؟ اگر میهنت را تکهپاره بخواهند و ساز تجزیه بزنند و دنبال خُرد کردن میهن باشند آشفته نمیشوی؟
چقدر کمک به خیریه و سازمانهای مردمنهاد کردیم برای شادی مردم وطن؟
در بیرون از وطن یا در جمع دوستان خارجی چه میزان تلاش کردیم از خوبیهای وطن بازگو کنیم؟ حتی اگر عیب وطنت را به شهروند خارجی بگویی غیر از این است که امکان دارد ناخواسته نسبت به کشورت بدبین شود؟ شاید کمی از منزلت شخصیات پیش آن شخص پایین بیاید و در نهایت از او بشنوی: «متأسفم از این بابت».
کسی که وطندوست است درخواست تحریم مردمش را نمیدهد.
به نقل از صدای آمریکا:
مسیح علینژاد همکار صدای آمریکا و مجری و مفسر برنامه «تبلت» در آن زمان در پاسخ به پرسش صدای آمریکا و واکنش وی به دیدگاهی که ممکن است او را عامل تحریم ایران بنامد، گفته بود: «من اتفاقا افتخار میکنم اسم من بالای طرحی باشد که هدفش تحریمکنندگان واقعی ملت ایران هستند.»
۳۰ مرداد ۱۴۰۳ به نقل از صدای امریکا:
نامه ۵۰ فعال مدنی و سیاسی (شماری از اشخاص ایرانی) به بایدن: «تحریمهای سنگین و همهجانبه» بر ایران اعمال کنید.
طرحی که دویچهوله آلمان و ایراناینترنشنال حامی آن بودند و شکست خورد: کارزار تحریم ورزش ایران!
یک شخص وطندوست در مرکز کشوری که دشمن میهنش است قراربگیرد تلاش میکند خیری به وطن برساند.
بنیاد گلستان خیریهای ثبت شده در آمریکاست که فعالیت خود را در جهت حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست درایران قرار داده است.
کسی که خود را وطن دوست مینامد درخواست حمله نظامی به کشورش را نمیکند حتی با وجود سختیها و مخالفتها تلاش می کند درهای گفتوگو را میان مردم باز کند. تلاش میکند منصفانه نقد کند و احترام را میان مردم جاری کند.
وطندوستان از پیشرفت مردمانشان شاد میشوند و نکات مثبت را به چشم میبینند حتی از پیشرفت کشورهای منطقه هم اظهار شادی میکنند.
تصویری از مسجد نصیرالملک شیراز
یک وطندوست اگر در اوج نعمتهای دنیا هم باشد خیر خود را به میهن رسانده حتی اگر زخم زبان بشنود مثل شهید دکتر چمران که در اوج نعمتهای مادی و تمام مزایای آن، امریکا را رها کرد و به میهنش بازگشت و زخم زبان شنید تا جایی که گفتند امکان ندارد کسی چنین کاری بکند و حتما جاسوس است. اما در نهایت برای حفظ دین، میهن و مردمش جان خود را فدا کرد.
یک شخص وطندوست میهن خویش را آباد و مردم خویش شاد میخواهد.