Diba
Diba
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

توهم پروانه



پروانه‌ی رنگی، با بال های زیبایش تکمیل کننده قشنگی های خداوند بود

آن طرف تر کرم شب‌تابی در ارزوی تابشی سرخ رنگ، اما از ابتدای خلقتش با نور سبز متولد شده بود.

پروانه نزدیک کرم شب‌تاب شد، کرم شب‌تاب هیچ زیبایی خاصی نداشت اما همان نور سبز رنگش توجه پروانه‌ را جلب کرده بود.

پروانه در دنیای تنهایی گم شده بود، او پرواز کردن و حتی بال زدن رو از یاد برده بود

آن ها در کرانه ی نور ماه از تپه ها بالا میرفتند

کرم، ماتم زده در پرواز نکردن پروانه

و پروانه شیفته عجایبِ نداشته کرم شب‌تاب

دلِ پروانه از رمز و راز کرم آگاه بود پس

بی مقدمه پرسید:

«میای باهم بمیریم؟

میدونی، من واقعا نمیخوام لحظه مردن هم تنها باشم. از تو کمک میخوام. میای کمک کنی، میای باهم بمیریم؟»

زبان کرم قاصر از حرف زدن با پروانه بود

چه میشد گفت، پروانه خیلی زیبا تر از این حرف ها بود.

که میداند، شاید یک جایی در انتهای رویا هایشان، پروانه پرواز کرد و کرم شب‌تاب به رنگ دلخواهش رسید.

اما شاید هم اصلا کرم شب‌تابی وجود نداشت و همه این ها فقط وهم پروانه از تنهایِ زیاد بود...

پروانهکرم شب‌تاب
مبتلا به تنهایی‌ام، ادم‌ها اثر نمی‌کنند ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید