عکسها ترغیبم میکنند به نوشتن.
گاهی در مورد خود عکس و گاهی احساساتی که در من برمیانگیزانند. خیلی وقت است کلمات در ذهنم رنگ باختهاند و کمرنگ شدهاند، حتی بعضی کلمات کاملا رنگ و لعاب خود را از دست دادهاند. با از دست دادن رنگهایشان، معنایشان نیز محو و نابود میشود.
نگاه غضبناک گربه، به من گفت بلند شو و بنویس، زندگی به هیچ کجاش نیست چه حالی داری. سکوت نشان از امواج آرام درون نیست، تلاطم موجها بهت حالت تهوع میدهد پس مجبورت میکند دهانت را بسته نگهداری از ترس سرازیر شدن سیل و غرق شدن.
پس آیا خشمگینها درون خود سواحل آفتابی و دریای آرام، دارند؟