✏ در آغازِ شیوع ویروس کرونا، ما با وضعیت اضطراری و ویژه مواجه بودیم!
کرونا تجربه ناآشنا و توجّه برانگیزی بود، که ما را وادار میکرد با آن درگیر شویم و به آن بی اندیشیم، از آن بترسیم، و برای مقابله با آن واکنش درست نشان دهیم!
اما ظاهرا با طولانی شدن ماجرا، نحوه فهم و عمل ما نسبت به آن تغییر کرد!
این تجربه ناآشنا، برای ما بدل به امری آشنا شد، با آن انس گرفتیم و به آن عادت کردیم !
تکرار و زمان، بدون آنکه تغییری در وضعیت عینی ایجاد کند، ذهنیت و فهم ما از اوضاع را دگرگون کرد!
در واقع بدون آنکه در واقعیت عینیِ ماجرا تغییری ایجاد شود، وضعیت اضطراری به وضعیت عادی بدل گشت!
از آنجا که وضعیت عادی و آشنا نمیتواند توجّه برانگیز باشد، لذا ما نیز اکنون کمتر به کرونا توجه میکنیم!
این واقعیت را شاید بتوان از منظرهای گوناگون مورد تامّل قرار داد !
اما سوالی که من از خود میپرسم اینست:
آیا ممکن نیست ما دچار بسیاری از وضعیت های اضطراری و مهم دیگری چون کرونا باشیم، ولی در اثر افسونِ تکرار، زمان و عادت، قادر به درک آن و توجّه جدّی به آن نباشیم؟؟
آیا ممکن نیست ما دچار مسائل و پرسشهایی بسیار اساسی و مهم باشیم، اما از اهمّیت و فوریت آن آگاه نباشیم؟؟
به نظر من تفکر جدّی و اصیل، تنها در پرتو فهم فوریت،اهمّیت و ضرورت مسائل ممکن خواهد بود، و بدون چنین فهمی، گرچه میتوان متخصص و باسواد شد، اما متفکّر نه...!
@doregard1900