poorya
poorya
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

آیا معجزه نمی‌تواند درونِ قوانینِ طبیعت رخ دهد؟

باروخ اسپینوزا
باروخ اسپینوزا


چرا اسپینوزا معجزه را به بهانه‌ی عبور کردنش از قوانینِ طبیعت مهمل می‌داند و رد می‌کند؟

پاسخ‌ را در پایین بخوانید.


اینکه رویدادی به نامِ معجزه، نقضِ قوانینِ طبیعت است دلیلی واضح و ساده دارد. ابتدا باید قوانین طبیعت را قبول داشت. پس از اینکه قبول کردید طبیعت قوانینی دارد که ضرورتاً هر رویدادی بر اساس این قوانین رخ می‌دهد، آن‌گاه بدین دریافت می‌رسید که در یک لحظه عصا به اژدها تبدیل نمی‌شود، و با فوت کردن در گِل پرنده تولید نمی‌گردد. به لحاظ طبیعی، عناصر مار یا اژدها (یا دستِ کم تمامیِ عناصرِ آن) در عصای چوبی وجود ندارد همانطور که همه‌ی عناصر سازنده‌ی پرنده در گِل وجود ندارد. بعلاوه تغییر و تحول در طبیعت بر اساس علل و در زنجیره‌ی تدریجی علل رخ می‌دهد و حتی اگر بخواهیم از عناصرِ سازنده‌ی یک پرنده، پرنده‌ای واقعی بسازیم باید تمامی زنجیره‌ی ضروری علل قبلی طبیعی را طی کرده باشیم، و نمی‌توانیم در یک لحظه، آن هم با یک فوت یک پرنده بسازیم، زیرا فوت کردن دلیلی تام و عقلانی و طبیعی برای ایجاد یا آغاز به ایجادِ یک پرنده نیست. حال این دلیل را با استدلال زیر مبرهن می‌کنیم.


گزاره‌های دسته‌ی الف:

▪️ طبیعت قوانینی دارد که همه‌ چیز ضرورتاً بر اساسِ آن‌ها رخ می‌دهد.

▪️قوانین طبیعت ضروری است و در زنجیره‌ی علی و تدریجاً از علت به معلول جریان می‌یابد.

▪️بیرون از، یا در کنارِ، قوانینِ طبیعت قانونی وجود ندارد که بتواند «بر» قوانینِ طبیعت عمل کند، همچنین بیرون از، یا در کنارِ، یا در درونِ زنجیره‌ی علل طبیعی، عللی جداگانه و مستقل وجود ندارد که بتواند «همراه با» یا «در کنارِ» یا «در درونِ» یا «پیش و پس از» زنجیره‌ی عللِ طبیعی عمل کند. به عبارت بهتر، بیرون از طبیعت چیزی نیست که بر آن اثر بگذارد، حال ممکن است آن امری را که در علل طبیعی «اثرگذار»‌ است «درونِ طبیعت» بدانیم، اما این در واقع صورت دیگری است از گفتنِ اینکه «چیزی از بیرون به درونِ طبیعت راه می‌یابد و در درونِ طبیعت شروع به دخل و تصرف و اثرگذاری می‌کند».


گزاره‌های دسته‌ی ب:

▪️امکانِ روی دادنِ معجزه، که امری خارقِ عادت است، به یک «قدرتِ فرا انسانی» و یا حتی گاهی «به قدرتی برتر و نهفته در انسان» نسبت داده می‌شود.

▪️قدرتی که بواسطه‌ی آن معجزه رخ می‌دهد قادر است «فراتر از»، یا «در کنارِ»، یا حتی «در درونِ» زنجیره‌ی تدریجیِ عللِ طبیعی عمل کند. به عبارت دیگر، به نحوی از این زنجیره پا فراتر می‌گذارد (یا پا در کنارش می‌گذارد یا در درونش دخالت کرده و وارد عمل می‌شود) تا آن را تغییر دهد و زنجیره‌ی علل خود را مستقل از زنجیره‌ی علل طبیعی تولید کند.


از گزاره‌های دو دسته‌ی بالا بر می‌آید که یا گزاره‌های دسته‌ی الف درست‌اند، یا ب. اگر گزاره‌های دسته‌ی ب را بپذیریم، در نتیجه باید گزاره‌های دسته‌ی الف را نقض کنیم، و اگر گزاره‌های دسته‌ی الف را بپذیریم، باید گزاره‌های دسته‌ی ب را نقض کنیم. حالتِ دیگری وجود ندارد.


ژان پل سارتر ، فیلسوفِ فرانسوی، جمله‌ای مشهور دارد: «از آنجایی که خدا ساکت است، هر ادعایی را می‌توان به او نسبت داد». وقتی خدا ساکت، نامتعین، نامعلوم، «فراتر از طبیعت»، «فراتر از قوانین»، «فراتر از ضرورت علل» است و در نهایت وقتی خدا یا همان حقیقتِ وجود و بنیانِ طبیعت (که برایِ اینکه بنیانِ طبیعت باشد باید فراتر از آن بایستد) «فراتر از منطق» نیز هست، بنابراین از ابتدا مبنای پیش‌فرض‌ها بر شالوده‌ی چیزی نامشخص و «ساکت» برقرار است که هر نتیجه‌ی دلبخواهی‌ای از آن بر می‌آید و هر وقت هم به تناقض رسیدیم به راحتی تناقض را به همان امر نامتعین و ساکت ارجاع خواهیم داد و طرف مقابل را دعوت به «سکوت» خواهیم کرد. این کار در واقع بلوکه کردن جریان عقل و خردورزی است. #اسپینوزا با همه‌ی اینها مخالف بود زیرا خدایِ اسپینوزا «ساکت» نیست و «فراتر از طبیعت» عمل نمی‌‌کند، بلکه «خودِ طبیعت»‌ است و اعمالش همان اعمالِ ضروریِ طبیعت بر مبنای قوانینِ طبیعی است. اسپینوزا همیشه میانِ عقل و کتابِ مقدس، عقل را برمی‌گزید، همانطور که در یکی از نامه‌هایش عنوان می‌کند «هر قدر هم در راهِ خردورزی خطا و اشتباه کنم، باز هم از راهی که برگزیده‌ام شادمان هستم».


باروخ اسپینوزامعجزه نقض قوانین طبیعت استفلسفه
نویسنده محتوا؛ علاقه‌مند به یادگیری موضوعات جدید و مختلف و همیشه در حال سفر با کلمات. اینجا بخشی از موضوعات کاری، پیشرفت‌ها و اشتباهات در زندگی کاری و شخصی‌م رو به اشتراک میزارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید