هنرکارکردن بوسیله نهادها و یا سازمانهای دولتی جهت رسیدن به اهداف دولت را مدیریت دولتی گویند. مثل : رفاه ، امنیت ، تأمین معاش ، بهداشت ، آموزش و پرورش و . . . سازمانهای اجتماعی دودسته می باشند : کاملاً خصوصی و سازمانهای خصوصی که جهت انجام امور بدستور دولت تشکیل می گردد جهت ارائه خدمات عمومی به مردم (به امور خدمات عمومی نیز مشهور می باشند.) و تفاوتی بین افراد وجود ندارد و همه آحــاد مـلـت در دریافت آن یکسان می باشند . ( آب ، برق ، آموزش ، بهداشت و . . . )
نکته : توسعه و پیشرفت هر جامعه به نحوه مدیریت مدیران آن جامعه بخصوص مدیران دولتی آن بستگی دارد ( تأثیر و اثر مدیریت دولتی بدلیل عام بودن مهمتر و بیشتر می باشد . ) میزان تأثیر یک مدیر دولتی بیشتر و اثرپذیری آن بیشتر می باشد . ( عدم پاسخگوئی توان را افزایش می دهد. ) تصمیمات مدیران دولتی تأثیر عمیق برجامعه و گروههای مختلف جمعیتی آن دارد در صورتیکه تصمیمات مدیریت بخش خصوصی بسیار محدودتر می باشدجمع فعالیتهای بخشهای مدیریتی خصوصـی و دولتـی درواقع قــدرت مدیریتی یک کشور را شامل می گردد و عمده ترین وظیفه مدیران دولتی بخش امورعمومی می باشد.
1- اداره امـور خصوصــی: ( مدیریت یک واحد خصوصی ) را سازمانهائی در برمی گیرند که اغلب برای کسب سود تأسیس شده اند و در این سازمانها کسب سود عامل مؤثری برای محاسبه میزان موفقیت و درجه کارآئی سازمان محسوب می گردد در حالیکه در تشکیلات دولتی چون هدف کسب سود و یا افزایش درآمد نیست طبعاً این معیار نمی تواند برای موفقیت سازمانهای دولتی بکار برود.
2- تصمیمات بخش دولتی : ممکن است اجباری باشد لذا شهروندان را مجبور می کند تا بعضی از تصمیمات را بپذیرند مثلاً مالیات بپردازند و یا مستغلات خود را به اجبار بفروشند ولی بخش خصوصی فعالیتهای قـانـونـی خود را تحت تــأثیر اجبــار قرار نمی دهد. آنها می توانند از مشتریان خود نرخ متفاوت طلب نمایند و یا با افراد و سازمانهای وارد معامله نشوند و یا بعضی از دستورالعملها را نادیده بگیرند.
3- پاسخگوئی و یا عــدم پاسخگوئی : شکل پاسخگوئی در بخش خصوصی و دولتی با هم متفاوت می باشد به گونه ای که مدیریت بخش خصوصی نسبت بـه سهامداران خـود پاسخگو می باشد درصورتیکه مدیران بخش دولتی در صورت نیاز به دولت ، مجلس و نهادهای قضائی پاسخگو خواهند بود .
4- خط مشی دهنده اهداف : هدف مدیریت دولتی با دستورکاری که عمدتاً توسط رئیس دولت مطرح می گردد عمل می نماید در صورتیکه در بخش خصوصی مجمع عمومی بعنوان نماینده سهامداران تعیین کننده دستورکار شرکت و مـدیـرعـامـل بعنوان اجراکننده آن می باشد.
5- اندازه گیری : بخش دولتی در اندازه گیری نتایج کار مشکل دارد زیرا همانگونه که قبلاً اشاره شد در بخش دولتی معیار نهائی مثل سود وجود ندارد لذا سنجش و اندازه گیری را غیرممکن می سازد ولی بسیار از فعالیتهای بخش خصوصی برمبنای سودآوری داوری و سنجیده می گردد . ( مترِ مدیریت برنامه است .)
6- نتایج و اهداف و تأثیر آن بر جامعه : هدف بخش دولتی (عمومی) منافع جامعه است بر این اساس نتایج اقدامات آن تأثیر منفی روی منافع عمومی جامعه دارد لذا مردم خیلی سریعتر و با علاقه بیشتری متوجه فعالیتها و تصمیمات این بخش می شوند. این درحالی است که عدم رعایت ضوابط و مقررات در سازمانهای خصوصی ممکن است توجه مردم را به خود جلب نکند لذا عکس العملی را ایجاد ننماید.
1- نبود معیار سود و زیان
2- تنوع تشکیلات دولتی
3- تنوع و تجزیه شدن عملکردی سازمانهای دولتی
4- حساسیت ویژه جامعه نسبت به تغییرات کلان اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی دربخش دولتی
5- ناتوانی در انتخاب بازار هدف
6- محدودیتهای قانونی وحقوقی که دراجرای روشها وفرآیندهای کاردربخش دولتی حاکم می باشد.
هدف عمده مدیریت بخش عمومی ( دولتی ) حفظ منافع مردم می باشد همچنین سازمانهای بخش خصوصی نیز در راه کسب منفعت همراه با رفع نیازهای مردم تلاش می نمایند . از جمله شباهتهای مدیریت دولتی و مدیریت خصوصی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
1- تعیین طرح و برنامه و یا بعبارتی تعیین نقشه آیندة سازمان
2- تأمین بودجه و نیروی انسانی لازم
3- وجود نظام و تشکیلات سازماندهی
4- ایجاد سیستم نظارت و ارزیابی جهت کنترل کارها
5- ایجاد تعامل با محیط جهت کسب بازخورد