ویرگول
ورودثبت نام
Sina Sabzevari
Sina Sabzevari
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

داستان این روز ها...غریبه ی آشنا

William Blake
William Blake


Death is a Dialogue..

Death is a dialogue between The Spirit and Dust.

,,Dissolve,, say Death. The Spirit ,,Sir I have another trust.,,

Death doubts it, argues from the ground.

The Spirit turns away, just laying off for evidence an overcoat of Clay.

Emily Dickinson.

مرگ گفت و گویی است میان روح و خاک

مرگ می گوید: ((ای روح، تباه شو ، پراکنده شو مانند خاک ))

روح می گوید عالیجناب مرا با هستی پیمان دیگری است.

مرگ شک می کند و بحث و جدال پیش می کشد. روح از او روی برمی گرداند،

جامه ی خاکی خویش را، چون برهانی قاطع، در پیش مرگ می اندازد و به راه خود ادامه می دهد. (ترجمه و برگردان دکتر الهی قمشه ای).

... این روزها مرگ خودمانی تر شده است. خودمانی تر از روزهای کودکی ام که غریبه ای بود از سیاره ای دیگر که گاه نامش به میان می آمد و غریبه ای آن هم از سیاره ای دیگر را در آغوش می گرفت و از دور برایمان دست تکان می داد.

حالا نزدیک تر آمده است و دستش را دراز کرده برای دست دادن و در آغوش گرفتن...

لباس جدیدی به تن کرده، متفاوت تر از گذشته و خودش را به مهمانی دعوت می کند. مهمانی ناخوانده که به سادگی رخ نمی نماید بویش را می شنوی و گرمای وجودش را با تمام نفس هایت می فهمی،اما کار زمانه برعکس شده است! اگر می خواهی میهمانت را ببینی باید وقت ملاقات بگیری. سرگرم مهمانی های عجیب غریبی است ... سور وساتی به راه انداخته اما نه از آن بزم های شبانه ای که گتسبی بزرگ به امیدن دیدن معوشه اش برای ساکنان جزیره اش به راه می انداخت ...تازه زمان ملاقات هم که رسید می گویند فعلا وقت ندارد و هنگام دیدار فقط تکه کاغذی دست می دهند محتوی سلامی فراموش شده... نمی دانی سلامش را پاسخ خواهی گفت، بدرودی در راه است یا نه او تو را به مهمانی دیگری دعوت می کند... از آن مهمانی هایی که امیلی دیکنسون یا جبران خلیل جبران می گوید؟؟ یا ؟؟!!...

((و هنگامیکه زمین دست و پای شما را مصادره می کند و وام خود را باز می ستاند،شما به راستی دست افشانی و پای کوبی خواهید کرد)).

به این مهمانی چگونه می اندیشی؟؟؟؟




غریبه آشنامرگهستی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید