ابر يا آسمون ؟!؟ افكار و ذهنيات ما، مثل ابرها ميان و ميرن ! خودمون رو مثل ابر نبينيم ...
احساساتمون رو بشناسيم و بدونيم كه احساسات و افكار بالذات گذرا هستند ، اونجايي دچار گرفتاری هاي ذهنی ميشيم كه راجع به افكار گذرا فكر كنيم ( فكر كردن به افكار ) ، به آنها وزنه بديم و شرايط تثبيت شدن آنها رو با آناليز كردن های مداوم در آسمون ذهنمون فراهم كنيم،
تغيير موضع از "تحليل افكار" به صرفا "مشاهده افكار" در بسياری موارد براي ما راهگشا خواهد بود??? در واقع ما آسمونی هستيم كه گاهاً عبور ابرهايي رو تجربه ميكنه و موقتاً دچار يه احساسي شديم. اشتباه اينه كه فكر كنيم هميشه ما و افكارمون يک موجوديت واحد داريم و اينطوری ميشه كه نا آروم ميشيم و بي ثبات !
در واقع ما اون آسمونی هستيم كه هر چيزی به راحتی نميتونه آرامشش رو برهم بزنه??