داخل اتاق نشسته بودم و و سرم داخل گوشیم بود و طبق معمول اوضاع مملکت بالا وپایین می کردم که یک هو دیدم جناب گربه نر از در وارد شدن و
شروع کردن مثل همیشه نطق غرا نمودن که : پس چرا نشستی و مثل خنگ هایی که دست چپ و راست بلد نیستن داخل گوشیت می چرخی (انگار ماشین که دارم باهاش چرخ می زنم )
گفت پاشو ببینم انگار از اوضاع مملکتت خبر نداری ...؟
یه نگاه به اون عینک گردی که قیافش شبیه احمق هایی که به زور از دانشگاه آزاد مدرکی گرفتن خودشون آدم حسابی معرفی می کنند کردم وگفتم : همین که امثالی مثل شما خبر دارید ما را بس است ...
بعدش از زیر چشم نگاهی بهش انداختم گفتم حالاچی شده ...
گفت همه دارن رای می دن تو چرا نمی ری رای بدی ؟
گفتم: مگه فرقی هم دارد مگر
گفت مسلم ،در آینده ی مملکت سهیم می شی (شعار این 40 سال )
گفتم بله کاملا، اصلن می دونی رای دادن شبیه باقاله است هم مزه دارد و هم کلی خاصیت فقط بویش افتضاح است بویی شبیه به بوی فساد و رانت خوری
اصلا همه ی این ها را که می گویی قبول می کنم و می روم رای می دهم و به حرف همسایه هایمان کار ندارم فقط بگو ببینم اگر رای دادن فایده داشت پس چرا به قبلی هایی که رای آوردن هیچ غلط اضافه ای نکردن و یا این همه فساد و رانت از خانه همسایه بغلی ما بیرون زد یا از خانه به ملت بود و یا این که 30 درصد افرادی که رد صلاحیت شدن پسران همسایه بغلی ما بودن یا نمایندگان قبلی مردم .
خب مسلم است من به حرف همسایه هایمان که این ها را می گویند گوش نمی دهم یا به حرف سگ حسن دله (سگ همسایه بغلیمان) گوش نمی دهم که می گه هر وقت حرف از گران شدن ماشین و درست کردن شرکت های ایرانخودرو و سایپا می شود کافی است آن کیف پول مشکی خوش رنگ و برق از شرکت بیاید و دوری داخل مجلس بزند و همه چیز را حل و فصل بکند
یا یک بار دیگر از اوشنیدم که می گفت دیده ای که ثبت نام خودرو 2 دقیقه ای تمام می شود نگو که یک نماینده ی مجلس در آن دخیل است چرا که چه کسی می تواند به سرعت برق و باد اینگونه ثبت نام کند ودر گوشی بهم گفت اتفاقا شعار انتخابتی همین نماینده حمایت از جوانان بود و نبودی ببینی چطور داخل تریبون زبان بسته داد می زد .
یا این غلام بچه ی 6 ماه همسایه بغلیمان داشت گریه می کرد و می گفت همین آقای م.ب.ق که دارد داخل تهران حرف از مدیریت انقلابی می زند و مدام شعار می دهد و می گوید قبلی ها اخ بودن و من فقط گلم، یکی نیست به این اقا بگوید خب عزیزکم این آقای خورشیدی که همکار شما در شهرداری بودبرای چی می افتاد پشت سر اختلاس گر بانک سرمایهو مرتب سفارشش را به این و آن می کرد یا طلوعی یکی از شهر داران بخصوص شما نبود که ماشین چند صد میلیاردی سوار می شود و یا اینکه معاون عمه ی پسر خاله ی بنده بود که الان به جرم اختلاس دستگیر هستند ، واقعا جای تعجب داشت که بچه 6 ماه این ها را اینقدر خوب می دانست ، نمی دانم والا چه بگویم .؟
آخرش این بچه 6 ماه یک نگاه عاقلانه من کرد و گفت آره پسر جون قرار است این ها برای ما قانون تصویب بکند .
این هارا که گره نر شنید دمش را گرفت و لیسیدی زدو و یواش یواشبه عقب رفت و جیم شد.
بلی این هم از حرف شنیدن من از گربه نر بود .
من که می رم رای می دم ، می خوای بده می خوای نده .....
" دیفین هیدرامین "