به راستی دلم برایت می سوزد نه از جهت شهید شدنت و بی کفن بودنت ،نه از جهت شیون های خواهرت ویا نه ازنا له های دخترت
نه ، هیچکدام از آن ها نیست .
دلم برای خودت می سوزد ، برای خود خودت...
آیا می دانی چرا ؟
چون پیروانت را می بینم
به راستی به کدام یک از پیروانت دل بسته ای به کدام....!؟
به آن هایی که یا حسین ، یا حسین می گویند اما در عملشان یزید ی کار می کنند
می دانی شبیه کدام عملشان را می گویم
شبیه آنهایی که سینه برای تو می زنند وبعد از آن مرتب ومدام پشت سریکدیگر حرف می زنند ، طوری که که انگار پدر کشته ای با هم دارند اما در هیئت که به هم می رسند چاپلوسی همدیگر را می کنند و مدام از هم تمجید و تعریف میکنند از لباسشان گرفته تا دماغ تازه عمل کرده شان
پیروانی که حسین ،حسین به لبشان است اما فحش های یزیدی در لبشان جاریتر است
فحش هایی شبیه آنهایی که به زن و بچه خودمی دهند و بعد از ان یک کتک سیری هم نثارشان می کنند
پیروانی که برای تو گریه می کنند اما خنده های یزیدی می زنند
شبیه ان خنده هایی که در بازارسر هم کلاه می گذارند ویا سر چهارتا آدم بدبخت وبیچاره و ساده وقشر پایین جامعه می گذارند
پیروانی که برای توناله می کنند اما برای یزید شادی می کنند
شادی شبیه ان موقعه ای که راننده های اتوبوسی که سر مرز مهران ایستاده و کرایه دو ، سه برابر که چه عرض کنم بلکه چهار برابر از زائرتومی گیرد و با نام تو حسین سفرشان را آغاز می کند
پیروانی که ذکر حسین را می گویند اما به یزید معتقد ترند
اعتقادی شبیه آن هایی که ذره ای حاضر نیستند به دیگران فکر کنند و کمی کوتاه بیایند مانند آن هایی که ذره ای به خودشان زحمت نمی دهند تا خودشان را در موکب ها جابه جا کنند تا بقیه هم جاگیرشان بیایدکه کمی استراحت کنندو یا آن موقع که در اتوبوس نشسته اند کمی ارام تر صحبت کنند تا دیگران استراحت کنند یا صندلی را کمتر عقب بکشد تا زنی که بچه همراه دارد کمتر اذیت شود
آری به راستی ایا این ها پیروان توهستند
پس با تمام وجودم دلم برای تو" حسین " می سوزد .