باشگاه مطالعه کتاب. هر ماه یک کتاب میخوانیم. این ماه کتاب انتخابیمان «ذهن حواس جمع» نشر آموخته یا همان «مدیریت توجه» نشر آریانا قلم است. این کتاب ترجمهای از کتاب نیر ایال با نام Indistractable است.
چالشهای مختلفی را که در صفحه اول ویرگول دیدم به ذهنم رسید شنبهها که وقت به اشتراک گذاشتن تجربیاتم با گروه باشگاه کتابخوانی است همین تجربیات رو همینجا هم به اشتراک بگذارم. جدا از اینکه نوشتن مطالب سامان عجیبی به ذهن آدم میدهد، میتوانم از این امکان برای آرشیو دانستهها و ستاندههایم کمک بگیرم.
این کتاب شاید کتابی در مقابل کتاب قبلی خود نیر ایال با نام قلاب باشد، که خودش در کتاب به آن اشاره میکند. علی بندری هم در بیپلاس این موضوع را طرح میکند. نظرم کمی متفاوت است. این دو موازی هم هستند. ماموریتها کمی سازمانی و شخصی شده است. نظریاتی که از آنها به عنوان زیربنای روایتش استفاده کرده است یکی است.
در یک خط بخواهم مدل و مسیر کتاب را برای خودم و مخاطب این نوشته که شما باشید بیان کنم کد و رازی است که در کلمه عنوان کتاب به هوشمندی نهفته است. ذهنی که حواسش پرت میشود از چیزی که باید متمرکز آن باشد حواسش پرت میشود.
روشهای متفاوتی که در دنیا وجود دارند راهکارهایی برای مدیریت توجه از طریق از کار انداختن ابزارهای دیجیتال و یا حتی بهکارگیری آنها برای نشنیدن و ندیدن بقیه چیزها میبینند. در روش این کتاب این نکته آشنایی زدایی می شود که اگر مشتاق و مبهوت آنی باشیم که حواسمان متمرکز به آن است هیچ نوتیفیکیشنی نمیتواند حواسمان را پرت کند.
پس باید به دنبال چیزهایی باشیم که مهم هستند. به کارهایی که مهم هستند میگوییم اولویت. اگر نسبت به اولویت کاری که انجام میدهیم آگاه باشیم یا بهتر بگویم خودمان را آگاه نگهداریم اتفاقی که میافتد شبیه حصاری است که دور خودمان از بقیه حواس پرتیها ایجاد میکنیم. البته کنترل و مدیریت مواردی مانند هشدارهای موبایل و ایمیل هم جزو راهکارهای کتاب است. بنظرم مهمتر تئوری موجود در مدل کتاب است.
یکی از نکات موفقیت نیر ایال استفاده از مهارتش در داستانگویی است. مثلا در داستان تانتالوس موضوع خیلی مهمی را به راحتی به ما نشان میدهد که به همین راحتیها از بین نمیرود. افسانه یونانی تانتالوس که بخاطر تبعید پدرش زئوس به عالم مردگان رفته است خیلی شبیه خیلی از کارهای خیلی از ماهاست.
تناتالوس نمیتواند میوه و آبی بخورد چون زمانی که میخواهد دست خود را به سمت آنها دراز کند از وی دور میشوند. مهمترین عذابش این است که نمیداند او که خدازاده است و در عالم ارواح نیازی به آب و میوه ندارد.
شبیه ما که نمیدانیم حواسمان پرت خیلی از چیزهایی است که به آنها نیاز نداریم. چک کردن شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام زدن رکوردهایی مانند پیادهروی روزانه چک کردن قیمت بیتکوین و دلار و طلا، ....
داستان مدیریت توجه یا عکس آن که همان مدیریت حواس پرتی است شاید برایمان مهم نباشد پیشنهاد میکنم داستان اول کتاب در مورد تجربه زیسته با دخترش را بخوانید. ما زمانهایی را از دست میدهیم و حواسمان پرت است که شاید هیچ وقت دوباره تجربهاش نکنیم!