ویرگول
ورودثبت نام
ابراهیم نجاتی
ابراهیم نجاتی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

فن معلمی [آیا کلاس ساکت ، کلاس ایده‌آل است؟]




باسمه تعالی

دانشگاه که بودیم ، کلاً دو بار درس انگلیسی را باید پاس می‌کردیم. همان هم برایمان مثل یک کوه ، بزرگ و سخت می‌آمد. وقتی به‌ ناچار پا در کلاس زبان انگلیسی می‌گذاشتیم ، آن‌وقت مثل یک توفیق اجباری ؛ می‌دیدیم که دنیای جالبی دارد. مشتاق می‌شدیم ، وسوسه می‌شدیم که انگلیسی بخوانیم و انگلیسی یاد بگیریم. ناسلامتی یک زبان بین‌المللی است و همین‌که این‌قدر آن را بلد نیستیم ، خودش یک عقب‌ماندگی اساسی است. ولی خُب ، هرآنچه با خودمان عهد و پیمان می‌کردیم ، بعد از پایان کلاس‌ها و امتحان انگلیسی و گرفتن یک نمره‌ی قبولی از یادمان می‌رفت یا آن‌قدر ها در خودمان جان و توان پیدا نمی‌کردیم که آن را دنبال کنیم. این قضیه شامل خیلی دیگر از موضوعات و مباحث تخصصی دانشگاه می‌شد که ما دلمان می‌خواست آن‌ها را حرفه‌ای‌تر و تخصصی‌تر دنبال کنیم ولی درنهایت رها می‌شد و اصلاً کسی سراغش را نمی‌گرفت. از آن کلاس‌های انگلیسی یک یادگاری خوب برای من ماند. یکی از اصول معلمی من آن‌جا شکل گرفت. متنی در یک درسی آورده شده بود که می‌بایست ترجمه‌اش می‌کردیم و مفهوم متن این بود که یک کلاس ایده‌آل کلاسی نیست که ساکت باشد! ؟ این نگاه کاملاً متفاوت از آن‌چیزی بود که تمام این سال‌های تحصیلی آن را درک کرده بودیم. چه به‌عنوان دانش‌آموز و چه به‌عنوان معلم ؛ زیرا با تفکر ما ، دانش‌آموزانی خوب هستند که سر کلاس ساکت باشند و حرف نزنند و فقط حواسشان به درس باشد و از طرفی معلمی توانمند و مقتدر است که از کلاسش، ذره‌ای صدا به بیرون درز پیدا نکند و دانش‌آموزی جیکشان درنیاید. اما حالا با مفهومی آشنا می‌شدم که در آن کلاس ساکت را نقد می‌کرد و برای من که دغدغه معلمی نوآور بودن اصل بود و می‌دانستم نظام آموزشی قدیم ناکافی و ناکارآمد است ، بیشتر روی این نگاه تازه حساس شدم. کلمه به کلمه آن متن اکنون در خاطرم نیست ولی مفهوم کلی این است که اگر کلاسی ساکت است و از هیچ‌کسی صدایی درنمیاد پس باید متوجه باشیم که یک جای کار این کلاس می‌لنگد. این کلاس دچار خفقان و ستم است و شاگردها در آن خفه شده‌اند و نمی‌توانند نفس بکشند و شاگردی که نتواند نفس بکشد و نتواند خودش را در کلاس بروز دهد، پس چگونه بتواند رشد کند؟ باید به این نکته هم توجه داشت که بی‌نظمی و سروصدای افسارگسیخته شاگردها هم خود یک ضعف است و سکوت زیاد و نظام دیکتاتوری و از طرفی سروصدای زیاد و هرج‌ومرج، دو لبه یک کلاس ناقص و ضعیف هستند. و در میانه ی این دو نوع کلاس ، کلاسی است که گاهی روی نکته‌ای و موضوع تمرکز کرده و آرام است. بیشتر وقت اما فعال و پویا و حتی با چاشنی سروصدا و گفت‌وگو و کار انجام دادن است و اصلاً شباهتی به آن کلاس‌های دهه پنجاه و شصت و حتی هفتاد ندارد. بلکه دانش‌آموزان بازیگران اصلی نمایش کلاس هستند و آن‌ها هستند که کارها را در کلاس پیش می‌برند و کار انجام می‌دهند نه این‌که آن‌ها هم مثل یک نیمکت و تخته و موزاییک کف کلاس ، خشک و ساکت باشند و معلم تمام کلاس باشد و مثل یک رادیو تمام‌وقت حرف بزند. پس اگر تاکنون این‌گونه بوده اید ، پیشنهاد می‌کنم که بازنگری کنید و کمی ، سختی کلاس دانش‌آموز‌_محور را به جان بخرید و کلاس و روند و حرکت آن را به دست شاگردهای تان بسپارید و خودتان تنها همچون راهنمایی دلسوز و یک رهبر و پیشرو، در کنار آن‌ها بایستید و آن‌ها را راهنمایی و هدایت کنید و این موضوع شامل تمام مقاطع تحصیلی از دبستان گرفته تا دانشگاه می‌شود.

اردیبهشت ۱۴۰۱


فن معلمیآموزشمعلمکلاسساکت
👨‍🏫 مُعَلِّم ✒️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید