باسمه تعالی
در تربیت کودکان ، جریان رایجی که توسط والدین و معلم ها پیاده می شود ، روش تربیت نجار ها است یا دقیقتر اگر بگوییم ، روش مجسمهساز ها است.
طبق این روش ، در نگاه تربیتکنندگان یک مجسمه ایدهآل وجود دارد که تصمیم میگیریم که کودکان را به آن شکل در بیاوریم. شکل این مجسمه شاید از نوع نگاه خاص ما بیاید یا یک کپی از روشی است که با آن تربیت شدهایم یا هم که در موردش تحقیق کردهایم و به این تصویر نهایی رسیدیم و دوست داریم یا تشخیص می دهیم که باید کودکم یا شاگردم در آینده شبیه این مجسمه در بیاید.
این روش باعث می شود که چکش و تبر را برداریم و هر گاه گوشهای از چوب اضافی بود با شدت و دقت از بین ببریم یا هر جا رشدی نابجا دیدیم ، آن را متوقف کنیم و اگر تفاوتی نسبت به نگاه خودمان دیدیم ، تغییرش بدهیم.
بر اساس این روش ، آن چوب یا تخته که همان کودک یا شاگرد ما است ، خیلی اهمیتی ندارد که چه ویژگی ها یا تفاوت های حقیقی با ما و نگاهمان دارد ، مهم این است که حتما قالبی که قرار است پیدا کند باید همانی باشد که ما در نظر گرفتهایم. ما تصمیم گرفتهایم که دکتر یا مهندس شود و برخلاف علاقه فرزندمان ، او حق ندارد فروشنده یا معمار بشود. ما تصمیم گرفتهایم بیشتر در خانه بماند و برخلاف علاقهاش ، نباید سفر برود چون فرزند ایدهآل ما ، سفر برایش ضرر دارد و خطرناک است.
در این روش که بسیار هم مرسوم است، در موارد زیادی ، خانواده ها و معلم ها در گذر زمان متوجه میشوند که نتیجهی تلاش های صادقانه و دلسوزانهشان ، خوب و دقیق از کار در نیامده است. در نتیجه خود را در این تلاش ، شکست خورده میبینند و حتی گاهی می بینیم که آن کودک هم در این مسیر احساس کمبود یا شکست می کند.
روش بهتر تربیت ، روش باغبان است. در این روش ، ما خانواده ها یک بذر می کاریم ولی نمی دانیم که دقیقا چه نوع گیاهی قرار است از خاک بیرون بیاید و یا یک معلم نمیداند که این نهالی را که تحویل گرفته قرار است به چه سمتی رشد کند یا بلوغ و رشد مناسب آن گیاه دقیقا چیست.
وظیفهی یک باغبان چیست؟! یک باغبان وظیفه دارد تا بهترین شرایط را برای گیاه خود فراهم کند. هر چقدر هم که آن باغبان دوست داشته باشد گیاهش تند و سریع رشد کند ولی تا حدی بیشتر ، امکان پذیر نیست. هر چقدر هم که پای گیاهش آب و و کود بیشتر بریزد ، بیشتر باعث آسیب به آن گیاه می شود. پس باید صبور و دقیق باشد و تنها آن مقداری برایش فضا را فراهم کند که گیاه مسیر خودش را برود.
ما تربیت کنندگان هم همین گونه هستیم. به جای اینکه بخواهیم به مسیر رشد کودک مسیر و خط بدهیم ، بهتر است که تلاش کنیم محیط خوبی برای او فراهم کنیم تا بتواند بهترین مسیرش را پیش ببرد. مثلا فراهم کردن خانه ای ساکت و مرتب در محلهای مناسب ، مثلا ثبت نام در مدرسهای خوب ، مثلا رفت و آمد با خانواده و دوستانی مثبت و حامی ، مثلا پول توجیبی به اندازه ، مثلا توقعات منطقی ، مثلا آزادی عمل به اندازه و خیلی مثال های دیگر که بسته به شرایط هر کسی فرق می کند.
در مورد تربیت باغبان این تصور هم غلط است که فکر کنیم که باید همیشه با کودک مهربان باشیم و اختیار کامل به او بدهیم که اینگونه نیست. باغبان هم گاهی قیچی برمیدارد و شاخه های اضافی را می چیند ، گاهی کنار نهالش چوب می گذارد تا کج نشود و مستقیم رشد کند. گاهی لازم می شود علف های هرز را با جدیت ، از نهالش دور کند و نگذارد که دورش بپیچند و رشدش را کاهش بدهند. پس باغبان گاهی در ظاهر بی رحم می شود با نهالش با بی رحمی رفتار می کند ولی هدفش رشد بهتر آن است. در نهایت اما باغبان قصد ندارد که مثلا از نهال درخت سیب ، یک درخت پرتغال در بیاورد. یا مثلا از نهالی که قرار است پهن شود و سایه اش را نصیب اطرافیانش کند ، یک درخت بلند و سروقامت بسازد. باغبان این ظلم را در حق نهالش نمیکند. تنها شرایط مناسب را بوجود می آورد تا آن نهال به آن اهداف و ویژگی هایی که در درونش است و تنها مخصوص او هست ، برسد.
یکی از نگاه های مناسب به تربیت کودکان ، روش تربیت باغبانی است.