باسمه تعالی
دغدغه بزرگ بسیاری از معلمها این است که بتوانند نظم و آرامش را در کلاسهای خودشان پیاده کنند که اگر چنین چیزی رخ ندهد و کلاس شلوغ و افسارگسیخته باشد، برنامههای آموزشی بهخوبی پیاده نخواهد شد. از طرفی هم این شلوغی کار را برای آنها سخت میکند و انرژی بیشتری را از آنها میگیرد. طبیعت شاگردهای دبستانی اما پویا بودن و جنبوجوش داشتن است و در سالهای تحصیلی بالاتر جای خود را به حواسپرتی میدهد که شاید در ظاهر شلوغ نکنند ولی با کلاس و معلم یکدل و یکدست نیستند. اما راهحل این مشکل چیست؟
دانشگاه فرهنگیان که بودیم ، گلایه مان این بود که کیفیت آموزش کافی نیست. بعضی استادها به دانشجو ها چیزی را اضافه نمیکنند و اگر هم استادی چیزی در چنته داشته باشد ، آن واحد درسی مفید نیست. فضای آموزشی تکنفره و حالت سخنرانی ، بخش بزرگ این یادگیری ناقص دانشگاه را تشکیل میدهد و این خودش نشاندهنده ناکارآمدی این سیستم است ؛ آنقدر که همواره دانشجوها، دانشگاه فرهنگیان را بیشتر شبیه یک فوق دبیرستان میدانستند تا یک دانشگاه که شاید حرف بی راهی هم نبود. با وجود این نقاط تاریک ، بودند اساتیدی که حرفها برای گفتن داشتند و دانشجوها دست خالی از کلاسشان بیرون نمیرفتند و در کنار آن ، واحدهای درسی کارورزی و حضور در مدارس تا حدودی دانشجوها را ورزیده میکرد برای کار معلمی. هرچند که اگر دست من بود ، کارهای عملی را پایه و اساس دانشگاه فرهنگیان قرار میدادم. بخشی زیادی از آموزشهای تئوری را یا میسوزاندم یا با آموزههای نو و جدید، عوض میکردم. یک کار مثبت که آن روزهای دانشجویی کردم این بود که دفتر کلاسوری با خودم سر کلاسها میبردم. هرچند که وسط آن همواره کتابی بود که اگر دیدم به موضوع کلاس و روند کلاس همراه و همدل نیستم کمی آن را بخوانم و یا چند برگهی سفید تا شاید چیزی بنویسم ولی درهرصورت ، مانند یک شکارچی ، در لابهلای گوش دادنها به استاد و چک کردن موبایل و کتاب خواندن هایم ، منتظر میماندم تا استاد نکتهای را بگوید که کارآمد باشد. آنوقت بهجای ثبت واو به واو حرف استاد و خسته کردن دست و قلم و کاغذ ، تنها آن نکتههایی را ثبت میکردم که میدانستم روزی به کارم خواهد آمد. تازه اینکه خیلی از این نکتهها که کم هم نبودند، زاییده برداشتها و اندیشه خودم بودم تا حرف مستقیم استاد. یکی از این نکات ساده ، همین جمله بود که: «برای داشتن کلاسی منظم و آرام، میبایست شاگردها را مشغول نگهداشت»
بعضی معلمها برای داشتن چنین کلاسی، یعنی کلاس منظم و آرام ، بین خود و شاگردها فاصله ایجاد میکنند تا این فاصله اجازه ندهد شاگردها خودمانی شوند و اذیت و شلوغکاری کنند یا اینکه فضای خشک و پرخفقان می سازند و تا شاگردها از ترس نتوانند خودشان را بروز بدهند و واقعاً خودشان باشند. البته همین معلمها هم بالاخره ، بخش زیادی از زمان کلاس را به کمک مشغول نگهداشتن شاگرد ها ، نظم میدهند ولی اگر این مشغولیت ها ، هدفمند باشد کارایی بیشتری خواهد داشت. مشغول کردن شاگردها دو گونه است. سطحی و هدفمند. سطحی این است که شاگردها را بالاخره مشغول نوشتن چیزی کرد یا خواندن مطلبی و یا حل کردن مسئله ای ، بهگونهای که همه سرگرم باشند و فرصت سرخاراندن نداشته باشند. حالت هدفمند اما تفاوت کوچکی دارد . اینکه معلم از قبل بیندیشد و برنامهریزی کند که شاگردان بهتر است چه چیزی را بنویسند ، چه مطلبی را بخوانند و درگیر حل کدام مسئله شوند که نتیجه کار مثبت و مفید باشد. با این طرح و برنامه دو هدف به دست خواهد آمد. هم اینکه کلاس منظمتر و آرامتر و فعالتری خواهیم داشت و هم اینکه میتوانیم اهداف آموزشیمان را روانتر در کلاسهایمان پیاده کنیم. پس بهشدت از روش سخنرانی در کلاسها پرهیز کنید زیرا شاگردها خیلی گوش خوبی برای شنیدن ندارند و تا میتوانید، کلاس را بر محور کار و فعالیت آنها بچینید تا براساس تواناییها و استعدادشان ، کلاس را به پیش ببرند.
اردیبهشت ۱۴۰۱