"هرکس چرایی زندگی خود را بداند، با هر چگونگیای خواهد ساخت." مسئله اینه که چرایی زندگی و کارام رو نمیدونم و با چگونگیهاش نمیتونم بسازم. این تو درس هوش مصنوعی (AI) که این ترم داشتم مشهود بود. رابطهام با درس خیعلی عجیب بود، بعضا پشمام از متدهای عجیب و غریب حل مسائل میریخت و واقعا جذاب میشد برام، ولی به تمرینای اعصاب خورد کن و کدهای طولانی و پرباگ و مشکل میرسیدم حالم بد میشد. خلاصه ترکیبی از عشق و تنفر بود رابطه من و AI.
بدیش این بود که من از خودم میپرسیدم، اگه بخوام فلسفه بخونم این همه کد زدن و وقت گذاشتن برای چیه آخه، وقتم و عمرم رو تلف نمیکنم؟ و این بر عذابم میافزود، واقعا معنایی هم در این عذاب نمیدیدم، ولی سعی میکردم یه چیزایی دست و پا کنم، گویا آدم همیشه دوست داره کاراش بامعنا و مفید باشه و غیرعبث، و شده معنایی برای کاراش میسازه و سر هم میکنه...
خلاصه سوختیم و ساختیم و این 3 واحد اندازه 6 واحد از ما وقت گرفت، بعد مدتی اما کمی معنا در این رنج میدیدم. مسئله اینه که AI تکنولوژیایه که داره زندگیهای ما رو از خیعلی جهات متحول میکنه و در همه دیگر علوم هم داره نقش بازی میکنه و ممکنه مسائل فلسفی قابل توجه ایجاد کنه. با توجه به اینها به نظرم فهم اصولی و آکادمیک AI مفید و حتی لازم باشه، گرچه بعضا میبینم برخی فیلسوفا و مردم بصیرتهای خوبی نسبت به AI دارن، ولی از طرفی این عدم مطالعه اصولی این فیلد موجب شده خیعلیا تصور غلطی داشته باشن و کلی درباره AI و آیندهش و مسائل فلسفیش افسانهسرایی کنن، و نتیجتا شاید 3 واحد AI و کد زدن و تجربه روی زمینش مفیدترین هدیه دانشکده کامپیوتر به یه فیلسوف باشه.
حالا مسائل فلسفی AI چی هستن؟ AI داره برامون تصمیم میگیره، و هر وقت بخوایم تصمیم بگیریم و عمل کنیم پای اخلاق میآد وسط، یه سری از مسائل فلسفی AI مربوط به اخلاق AI هستن و این که باید چگونه تصمیماتی بگیره که خیعلی برای من به شخصه جذاب نیست.
مسئله جذابتر به نظرم مسئله آگاهی AI هست، آیا AI واقعا هوشمنده؟ آیا آگاهی و consciousness داره؟ آیا ذهنها و مغزهای انسانی یه چیزی مثل کامپیوتر و یه سری ماشین محاسبهگر هستند؟ پرسش از آگاهی ماشین بیش از این که پرسش از ماشین باشه پرسش از آگاهی و انسانه، ما ماشین رو بیشتر از خودمون میشناسیم، بالاخره ماشین رو ما طراحی کردیم. اما به هر حال شناخت ماشین خیعلی میتونه برای پاسخ به این پرسشها مفید باشه. مثلا شبکههای عصبی یه تکنیک تو AI هست که با اقتباس از مغز ساخته شده، پرسشی که ایجاد میشه اینه که آیا آن چه در مغز ما اتفاق میافته واقعا همون فرآیند یادگیری در شبکههای عصبیه؟ بعید میدونم شبیهاش باشه. خلاصه این سوالا تو فلسفه ذهن و AI پررنگ هست. در این رابطه این صحبت جان سرل میتونه مفید باشه.
در پایان یه کورس نیمه فلسفی مکتبخونه هم معرفی کنم، اسمش "تبارشناسی پارادایمهای هوش منصوعی" هست و بد نیست. مدرساش، حاجیشمسایی، از فیلسوفای قارهای مسلک و فارغ التحصیل کارشناسی کامپیوتر شریفه. من تا اون جایی که باهاش صحبت میکردم معتقد بود که مسئله آگاهی ماشین که امثال سرل بهش پرداختن مسئلهای نیست که فیلسوفا بایستی روش تمرکز میکردن، خب ماشین آگاهی نداشته باشه، که چی؟ مهم اینه که AI چجوری داره جامعه ما رو تحت تاثیر قرار میده، این چیزیه که من از حاجیشمسایی میفهمیدم. باهاش در اهمیت مسئله آگاهی ماشین مخالفم و به نظرم تو دیدگاهمون نسبت به انسان تاثیر داره، در کل ولی کورساش چیز بدی نیست.
مسائل جاولب دیگهای هم هستن که در این متن نمیگنجه، در ادامه به برخی دیگر از موضوعات مرتبط با هوش مصنوعی خواهم پرداخت...
پینوشت: آخرای درس من واقعا از Reinforcement Learning خوشم اومده بود و در اون لحظه حس کردم که عاشقشم و آره AI فیلدِ زندگیه ? ولی نمره نهایی درس که اومد فهمیدم نه عشقمون سوءتفاهم بود. :")))