آن روز نسرین با سردرد از خواب بیدار شده بود. تصمیم گرفته بود برای خرید لپتاپ جدید به بازار کامپیوتر برود. دستگاه قبلیاش مدتها پیش از کار افتاده بود و او حسابی دنبال یک مدل مناسب برای کارهای روزمره و طراحیهای گرافیکی بود. مدتها بود که صفحات اینترنت را زیر و رو میکرد، اما هرجا که میگشت، نظرات مختلف و گاهی ضد و نقیض کاربران، او را بیشتر سردرگم میکرد. انگار در این دنیای پرآشوبِ تبلیغات و برندها، دیگر نمیدانستی میتوانی به کجا اعتماد کنی!
خیابان شلوغ بود و روز هم حسابی گرم. نسرین با گامهای سنگین و ذهنی درگیر وارد اولین پاساژ معروف فروش تجهیزات الکترونیکی شد. همان ابتدای ورودی مغازهها و فروشندگان با صدای بلند سعی میکردند توجه عابران را جلب کنند و هر کدام لپتاپهای برندهای مختلف را با صفات اغراقآمیز میستودند. وقتی وارد مغازهای میشد و از فروشنده سوالی ساده میپرسید، در کمتر از چند دقیقه با کلماتی بمباران میشد که هیچ معنای خاصی برایش نداشت؛ مدلها، آپشنها، ضمانتنامههای مختلف و متنوع. هر مغازهای هم قیمتهای خودش را داشت، و معلوم نبود قرار است هزینهای عادلانه بدهد یا نه.
بعد از دو ساعت سرگردانی بین انواع مدلها، برَندها و شنیدن جملاتی که بیشتر به تبلیغات تلویزیون شبیه بود تا حقیقت، نسرین کاملاً بیتاب و خسته شده بود. سرش از این همه حرف و قیمت گیج رفته بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. دلش میخواست خریدی مطمئن و بدون دردسر داشته باشد، اما فروشندهها بیشتر به فکر فروختن بودند تا راهنمایی درست!
نهایتاً بیهیچ نتیجهای از پاساژ بیرون آمد. دیگر درمانده و مستأصل بود. گوشیاش را از جیبش درآورد و بهطور اتفاقی، وارد مرورگر شد تا شاید از طریق اینترنت بتواند راهنمایی یا مقالهای برای خرید عاقلانه پیدا کند. انگشتانش روی صفحه لغزید و ناگهان لینکی روی صفحه ظاهر شد: مجله ویوز. عنوان، جذاب و کمی کنجکاویبرانگیز بود. نسرین با ابرویی گرهخورده وارد شد، امیدوار به اینکه شاید این هم یکی از همان سایتهای تبلیغاتی مرسوم نباشد که فقط بیشتر آدم را گیج میکند.
وقتی صفحه بارگذاری شد، اولین چیزی که متوجه آن شد، سادگی و نظم سایت بود. بدون تبلیغات مزاحم و صفحاتی پُر از پاپآپهای خستهکننده. مقالههای بهروز و دقیق با دستهبندیهای واضح جلوی چشمش صف کشیده بود. خیلی زود نگاهش به بخشی جلب شد که دقیقاً همان چیزی بود که به دنبال آن میگشت: راهنمای خرید لپتاپ.
چشمان نسرین برقی از امید گرفت. کلیک کرد و مقالهای جامع ولی ساده پیش رویش باز شد. از همان ابتدا، تمام جوانب خرید لپتاپ، از مشخصات فنی تا قیمت و نیاز شخصی، به شکلی کاملاً شرح داده شده بود که هر کس میتوانست آن را درک کند، حتی اگر مثل نسرین دانش عمیقی از تکنولوژی نداشت.
در توضیحات مقاله، نسرین با جداول مقایسه دقیقی مواجه شد که مدلهای مختلف لپتاپ را با نیازها و بودجههای مختلف تحلیل کرده بود. مقاله نه تنها به مشخصات فنی پرداخته بود، بلکه فهرستی از برندهای معتبر و معرفی بهترین دستگاههای میانرده به همراه مزایا و معایب آنها را مرتب ارائه داده بود. احساس کرد بعد از مدتها سر و کله زدن با فروشندهها، بالاخره در فضایی قرار گرفته که نه دنبال سودجویی، بلکه واقعاً به فکر راهنمایی است.
نسرین که حالا کاملاً مجذوب محتوا شده بود، با خود گفت: «این همون چیزیه که همیشه دنبالش بودم... مطالب واقعی و دقیق، بدون هیاهو و تبلیغ». او حتی نگاهی به بخشهای دیگر سایت انداخت. در آنجا نه تنها درباره تکنولوژی صحبت شده بود، بلکه دستههای مختلفی از موضوعات دیگر هم وجود داشت؛ از راهنمای خرید موبایل و لوازم خانگی تا مطالب جالب درباره آموزش آشپزی و مسائل حقوقی و بیمه.
در نهایت، نسرین با استفاده از اطلاعاتی که کاملاً به زبانی ساده و کاربردی در این سایت آمده بود، توانست برندی را که مطابق بودجه و نیازش بود، انتخاب کند. او با ذهنی روشن و بدون اضطراب، سفارش آنلاینش را ثبت کرد.
شبهنگام پس از این تجربهی موفق، در حالیکه خیالش از بابت خرید راحت بود، دوباره به مجله ویوز سر زد. اینکه جایی باشد که همیشه و در هر زمان بتوان از آن راهنمایی گرفت و به محتوای دقیق و منطقی دسترسی داشت، برای نسرین مانند پیدا کردن یک گنجینهی درخشان در دل این دنیای پر از اطلاعات ضد و نقیض بود. از آن روز به بعد، هر زمان که فرصتی پیدا میکرد، به این مجله سر میزد و خود را در میان موضوعات جذاب غرق میکرد.
او دیگر از بازارهای شلوغ و پیچیده نمیترسید، زیرا میدانست هر زمان که لازم باشد، مجله ویوز مثل یک دوست دانا و بااخلاق کنارش است، و جواب هر سوالی را بیهیچ زحمتی برایش فراهم میکند.
پایان