ادریس میرویسی
ادریس میرویسی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

من و تودولیستِ جدیدم :)

ساعت پنج از شرکت راه افتادم،

یکم خرید داشتم و شیش رسیدم خونه،

داشتم به این فکر می‌کردم که لیست کارهای امروزم رو می‌رسم انجام بدم یا نه.

قرار بود تا وقتی می‌رسم خونه سی صفحه کتابم رو خونده و ده دقیقه جوابم به کامنتا رو هم داده باشم، ولی هیچ کدومش انجام نشده بود. :|


تا حموم رفتم و کمی آروم گرفتم ساعت شیش و بیست و پنج دقیقه بود،

علی جیش کرده بود و باید کمک می‌کردم برای شستنش.


تا کتاب و نمازم رو خوندم ساعت هفت و نیم شده بود.


وقتی که این برنامه رو برای ماه جدید می‌ریختم حواسم بود که تعدادِ ریزه‌کاری‌ها داره زیاد می‌شه، این ذهنم رو الکی خسته می‌کنه و بهم اجازه نمی‌ده توی کارهام عمیق بشم.

تا میام با کتاب به آرامش برسم سی صفحه تموم می‌شه و باید برم سراغ تسک بعدی،

و تا میام ببینم دیروز داشتم چه کدی می‌زدم و کجای حل مسئله بودم وقتم تموم می‌شه و باید برم سراغ تسک بعدی ....


شاید به خاطر همین خستگیِ‌ کارهای ریزریز بود که وقتی خواستم ده دقیقه به کامنتا جواب بدم به خودم اومدم و دیدم نیم ساعته الکی دارم توی اینستا می‌چرخم!

بعدش حواسم رو جمع کردم، تایمر گوشی رو زدم و شروع کردم به جواب دادن،

یک دقیقه و چند ثانیه گذشته بود که بابام زنگ زد: یاسین داره میاد کتابخوان رو ازت بگیره.

دوباره تایمر رو زدم و ادامه دادم،

هشت دقیقه و چند ثانیه گذشته بود که یاسین زنگ خونه رو زد، علی رو بردم دم در که عموشو ببینه،

برگشتم و سه‌باره تایمر رو زدم و ادامه دادم،

چهارده دقیقه و بیست و هشت ثانیه.

(به نظر می‌رسه این روش اصلا بهینه نباشه!)


حدود ده دقیقه‌ی دیگه گذشت در حالی که یک چشمم به اینستا بود و یک چشمِ دیگه‌م به ساعت. (آفتاب‌پرست هم خودتی.)


خانمم رفت غذا درست کنه و من سعی کردم به علیِ یک ماهه راه رفتن، و اگر نشد خزیدن رو یاد بدم.

پیشرفتی نداشت ولی سخت‌کوشیش رو تشویق کردم.

یکم هم پتو رفت توی دهنش که خدا رو شکر مامانش نفهمید.


ساعت نُه شد و من هنوز نه تمرین پایتون رو شروع کرده بودم و نه پستِ امشب رو نوشته بودم،

تازه فیلم مردان سیاه‌پوش جدیده هم از دیشب نیمه‌کاره مونده بود،

بدتر از همه اینکه توی برنامه‌ی جدیدم ساعت ۱۱ همه‌چی تعطیل می‌شه و دیگه خبری از لپ‌تاپ و گوشی و کتاب نیست.


خدا رو شکر پستِ امشب داره تموم می‌شه و الان تقریبا نه و چهل دقیقه است،‌ اگه امشب قیدِ فیلمو بزنم می‌تونم به تمرینِ پایتونم برسم. :)

https://www.instagram.com/p/B1B7FOLl4dY
https://www.instagram.com/p/B1B7FOLl4dY

امیر قربانی می‌گفت اصلا ما برنامه می‌ریزیم که به مشکل بخوره و بعد علتش رو بررسی کنیم،

منم انتظار داشتم برنامه‌ی جدید با مشکل مواجه بشه،

ولی امشب خیلی وضع ناجوری بود. :))


هیچ اشکالی نداره، فردا همون کاری رو می‌کنم که همه‌مون باید تا آخرِ عمرمون انجام بدیم:
تست کردنِ یک مدلِ جدید برای رسیدن به مدل‌های مفیدتر.

ادریس هستم. برای اینکه همدیگه رو گم نکنیم و نوشته‌ها رو راحت‌تر دریافت کنی کدومو ترجیح می‌دی؟ کانال تلگرام؟ اکانت توییتر؟ یا خبرنامه‌ی ایمیلی هفتگی؟
برنامه ریزیمطالعهبرنامه نویسیمدیریت زمانلیست کارها
نوشته‌های این کاربر می‌تواند وقت شما را تلف کند. درباره‌ی او: http://vrgl.ir/9MfDq
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید