کار در عرصه فروش یک کار ساده و آسان نیست. اگر از هر کسی که در این عرصه فعال است سوال کنید به شما خواهد گفت که این کار را دوست دارد اما بعضی وقتها از شدت عصبانیت دوست دارد موهایش را بکند. لذا ، ما در این مقاله به تعریف برخی داستانهای انگیزشی در عرصه فروش خواهیم پرداخت و در پایان هم لیستی از مقالات انگیزشی فروش را برایتان ارائه خواهیم نمود. داستان های انگیزشی ای که ما در زمینه فروش برایتان تهیه کرده ایم و میتوانند برایتان الهام بخش باشند به شرح زیر هستند:
❶ از ورشکستگی تا تبدیل شدن به یک میلیاردر
حتما نام تجاری FUBU را شنیده اید ، اما به احتمال زیاد چیزی در مورد پیشینه مدیرعامل این شرکت چند میلیارد دلاری یعنی دیموند جان نمیدانید. در دهه 90 ، او جزو 20 نفری بود که برای رسیدن به رویای خاصی تلاش میکردند. امروز ، او شرکت چند میلیارد دلاری خود را دارد و تنها با استفاده از هوش و فراست و کار سخت توانسته به چنین جایی برسد. با این حال ، اگر کمکهای مادرش نبود قطعا او هرگز به چنین جایگاهی نمیرسید. چراکه این مادرش بود که به او دوخت و دوز را اموخت و با گرفتن وام به او کمک کرد تا بتواند تجارت خود را از هیچ راه بیندازد. البته خود او خاطرنشان می کند که بدون کمک دوستانی که در همسایگی اش بودند ، هیچ کدام از محصولاتش در هنگامی که تازه کسب و کارش را راه اندازی کرده بود فروخته نمیشدند. موفقیت بزرگ او هنگامی رقم خورد که دیموند توانست کلاهی را به رپر معروف، LL Cool J که در همان محله دیموند بزرگ شده بود بفروشد . این رپر میخواست یکی از کلاه های او را بر سر بگذارد و بعد از ان موفقیتها یکی پس از دیگری به سراغش امدند. درس انگیزشی امروز: برای کمک گرفتن، به افرادی که اطرافتان هستند اعتماد کنید. فرقی نمیکند که انها مربیان ، دوستان یا خانواده شما باشند.
❷ انگیزه گرفتن پس از اخراج شدن
یکی دیگر از داستانهای انگیزشی ما در مورد فروش داستان کریستوفر کاربرا است. وی قبل از اینکه شرکت زاکتلی را در سال 2005 با همکاری ساتیش پالوا تأسیس کند ، در سازمان دیگری به عنوان معاون ارشد رییس کار می کرد. او فکر کرد که به احتمال زیاد پس از برکناری مدیرعامل وقت این شرکت ، میتواند سمت او را به دست اورد. اما ، ازانجا که هیچکس از سرنوشتش خبر ندارد ، شرایط کاملا متفاوتی پیش امد. هیئت مدیره به جای او یک مدیر دیگر را بنا بر سلیقه خوش استخدام کرد که هیچ علاقه ای به پیشرفت سریع در عرصه فناوری نداشت. هنگامی که کابرا ایده های نواورانه خود را به مدیرعامل جدید ارائه داد ، او واکنش بسیار تندی نشان داد. چند هفته پس از مکالمه ای که آنها ، با هم داشتند او اخراج شد. وقتی توانست خشم و تنفر خود را کنار بگذارد ، به سخنان الهام بخش یکی از همکاران سابق خود گوش داد ، و اعتماد به نفس خود را پیدا کرد . بنابراین تمام تلاش خود را برای پیاده نمودن ایده عالی اش به کار گرفت. و اینگونه Xactly راه اندازی شد!
درس انگیزشی امروز: از میان تمام داستانهای فروش انگیزشی ما ، این داستان می تواند چیزهای زیادی را در مورد فروش به ما بیاموزد. اگر دقت کنیم ، کابرا به ما نشان میدهد که اخراج شدن یکی از بهترین اتفاقاتی بود که تا به حال برایش رخ داده است. او آموخت که ناامیدی می تواند بسیار انگیزه بخش باشد و اگر بیش از حد لازم بر روی وضع موجود متمرکز شوید، فرصت نوآوری را از دست خواهید داد. پس بیایید با واقعیت روبرو شویم: بزرگترین تحولات شخصی و حرفه ای شما در جایی که در خارج از منطقه راحتی تان نهفته هستند اتفاق می افتند.
❸ 77 بار سقوط ، 78 بار برخاستن
یا سیاست و استراتژی خود را تحسین کنید و یا ان را رها نمایید. زندگینامه راس پرو شامل یک داستان فروش فوق العاده الهام بخش است که شنیدن ان خالی از لطف نیست. طبق گفته سام وایل ، پرو به سرعت به یکی از کارمندان برتر IBM تبدیل شد. در حقیقت ، او توانست سهمیه فروش سالانه خود را فقط در دو هفته به اتمام برساند. با این حال ، هنگامی که او سعی کرد تا ایده های خود را به سرپرستان ارائه دهد ، تا حد زیادی نادیده گرفته شد. همین موضوع باعث شد که وی در سال 1962 IBM را ترک کند تا سیستم الکترونیکی داده (EDS) را تاسیس نماید. وی برای اینکه بیزینس خود را راه اندازی کند ، تلاش کرد تا محصولات و خدمات پردازش داده خود را به شرکتهای بزرگ بفروشد. او قبل از اولین قراردادش ، هفتاد و هفت بار رد شد. درس انگیزشی امروز: هرگز تسلیم نشوید! شما ممکن است در یک روز در ده مورد مختلف شکست بخورید ، اما تماس تلفنی یازدهم می تواند همان فردی باشد که به شما کمک می کند بزرگترین معامله خود را در سه ماهه اخیر انجام دهید. در عرصه فروش ، توانایی شما به جان سخت بودنتان و بهره برداری از ضرر و ناامیدی ها بستگی دارد.
❹ از عدم موفقیت مالی تا ثروت
چند سال پیش ، کیمرا لونا ، 29 ساله ، زندگی فقیرانه ای داشت. وی در حالی که سعی داشت مخارج خانواده خود را تامین کند ، از تمبرهای غذایی و کمک های دولت بهره میبرد. در حالی که وضعیت مالی وی بسیار بد به نظر می رسید ، کیمرا هرگز دست از رویاپردازی برای داشتن یک تجارت موفق برنداشت.
او چند كسب و كار را امتحان كرد كه هیچکدام موفق نبودند ،. با این حال ، این رویاپردازیها او را به سمت مطالعه بازاریابی دیجیتال سوق داد. او هیچ وقت در مواردی مانند تبلیغات فیس بوک ، برندسازی رسانه های اجتماعی و وبلاگ نویسی تخصص نیافته بود. لونا به سرعت در یک دوره کلاسهای آموزشی آنلاین که به تدریس مشاوره بازاریابی برای کارآفرینان نوپا میپرداختند ثبت نام کرد. بلافاصله پس از ان به اموزش صاحبان مشاغلی پرداخت که می خواستند در بازاریابی از کمک او استفاده کنند. چندی نگذشت که وبینارهای بازاریابی آنلاین به تنها منبع اصلی درآمد او تبدیل شدند. "هنگامی که او از اواسط سال 2014 شروع به فروش وبینارهای بازاریابی آنلاین خود کرد ، در هفته اول چیزی در حدود 10،000 دلار درامد کسب نمود. تا پایان سال ، او مبلغی بالغ بر160،000 دلار درآمد کسب کرده بود. "امروز ، لونا سالانه 750،000 دلار از این طریق درامد دارد.
درس انگیزشی امروز: بعضی اوقات آنچه بین شما و موفقیت قرار دارد تصویر محالیست که از ان در ذهن خود ساخته اید و یا تصوری است که از خودتان در ذهنتان دارید. کیمرا لونا خودش را یک سرپرست سرویس خدمات غذایی تصور میکرد اما در واقع او در بازاریابی آنلاین مهارت داشت. بنابراین همیشه باید پذیرای تحولات جدید باشید.
❺ از زندگی در اتومبیل تا داشتن سه جت خصوصی
در آغاز ، جان پل دژوریا تجارت خود را از ماشینش اغاز نمود. بر طبق مطالبی که در یک مقاله کارآفرینانی نوشته شده بود، "دژوریا در لس آنجلس به دنیا امد و، جزو نسل اول آمریکایی ها بود. او قبل از 10 سالگی با فروش كارت های كریسمس و روزنامه پول در می اورد. علاوه بر این او به یک باند خلافکار نیز پیوست. مسیر پیش رو برای دژوریا فاجعه بار بود. اما ، در عوض ، او توانست سیستم John Paul Mitchell را با استفاده از وام 700 دلاری خود راه اندازی کند. او در اتومبیل خود زندگی می کرد و به در خانه های مختلف میرفت تا شامپو بفروشد "
درس انگیزشی امروز: همه ما می توانیم از عزم و اراده پل دژوریا الهام بگیریم. این یک داستان فروش انگیزشی است زیرا دژوریا هیچ بهانه ای نگرفت. او به راحتی می توانست از بی خانمانی خود به عنوان دلیلی برای عدم شروع یک کار جدید استفاده کند ، اما اجازه نداد که هیچ چیزی جلوی او را بگیرد - و شما هم نباید بگذارید چیزی جلویتان را بگیرد. در حالی که شرایط شما ممکن است به اندازه او وخیم نباشد ، لکن همه ما گاهی در شرایطی قرار میگیریم که احساس می کنیم همه چیز برعلیه ما است. این داستان به شما نشان میدهد که اگر به تلاش خود ادامه دهید قطعا پاداش خواهید گرفت.
منبع : ثمین