خب، الان کتابهای روانشناسی خیلی مد شده و شما هم احتمالا چند تا از اونها رو خونده باشید. مراجعین شروع میکنن به زبان تخصصی مشکلاتشون رو مطرح میکنن. این خودش یه نوع فرار از تجربه احساسی مشکلاته. جای اینکه دقیقا از اون اتفاق، از شرایط و اون لحظه و از تجربهی اون لحظه صحبت کنه، میگه: من خیلی مقاومت دارم، یا مثلا من مثل بالغ تنبیهگر رفتار میکنم.
به زبان عامیانه و عادی خودتون با درمانگر حرف بزنید. از تجربههای شخصیتون بگید. شما در جلساتی که با درمانگرتون دارید آموزشهایی میبینید، اما زبان تخصصی برای درمانگرهاست. درمانگر شما کلی دوره دیده، کلی درس خونده، کلی مثال شنیده و... . و درمانگر شما هم به زبان شما حرف میزنه.
در بهترین حالت حتی اگر شما متوجه معنا و مفهوم اون اصطلاحات هم باشید، همسر شما، دوستان و اعضای خانواده هم میتونن بفهمن؟ شما میخواید ارتباط برقرار کنید. بعدا بهتون نمیگن: اینم از وقتی رفته پیش روانشناس، یه جوری حرف میزنه که ما دیگه اصلا نمیفهیم؟