به نظر میرسد که #بدبینی یک الزام باشد. یکی از اهداف ما برای سنجش و پیشبینی امور، آمادگی برای مقابله با ناهمواریها و جلوگیری از اتفاقات ناگوار و ناکامیهای احتمالیست. عدهای میگویند آدمی باید همیشه فرض کند که اتفاق بدی میافتد، اما همیشه ممکن است اتفاقی بدتر از آنچه پیشبینی میکردیم رخ بدهد.
#ترس رفتار ما را تحت تاثیر قرار میدهد، در حالیکه بدبینی فقط انتظارات ما را از اتفاقات پیش رو تغییر میدهد. به همین خاطر به نظر میرسد که بدبینی اگر به دور از ترس باشد، میتواند مفید واقع شود.
یکی از معادلهای فارسی «پارانویا»، «دسیسه پنداری» است. دسیسه پنداران با بدگمانی در مورد افراد و مسائل مختلف، اغلب خود را سریعتر و پرشورتر از دشمنان و مخاطرات فرضی نابود میکنند. اما همچنان باوری نهچندان جالب وجود دارد به این شرح که «خوشبینی، معمولا ما را در معرض خطرات بسیاری قرار میدهد و اینکه درنهایت این افراد بدگمان هستند که نجات پیدا میکنند و باقی میمانند.»
در نهایت، بدبینی ممکن است ما را از خطرات بسیاری نجات دهد و همیشه آرامش حاشیهی امن و ثبات را برای ما به ارمغان بیاورد، اما آیا این امکان وجود دارد که سایهی این بدبینی را از تجربه لحظات شادکامی، و لذتهای کوچک و بزرگ زندگی روزمره پاک کرد؟ «سنکا» میگوید: «بسیاری از مردمان از خود ترس آسیب میبینند، و چه بسیاری که به سرانجام خویش میرسند درحالیکه عمری را به هراس از سرنوشت بر باد دادهاند.»