بدیدم عابدی در کوهساری /قناعت کرده از دنیا به غاری
چرا گفتم به شهر اندر نیائی/ که باری ، بند از دل برگشائی
بگفت آنجا پری رویان نغزند /چوگل بسیار شد پیلان بلغزند
تقوای صحیح مبنای آن پرهیز نیست. تقوا این نیست که انسان دست به سیاه و سفید نزند و هر چه می بیند دستش را عقب بکشد که مبادا مرتکب گناه شود. تقوا جنبه گوشه نشینی و ترس ندارد بلکه تقوا فعل است و کار است و تلاش است اما با شناخت و معرفت و مراقبت. معرفت و ایمان و تقوای صحیح کاری می کند که وجود انسان آگاهی پیدا می کند و این توانایی را پیدا می کند که درست و خطا را تشخیص می دهد. فرصت و تهدید را درک می کند. و آن به آن این حالت در وجود انسان رشد می کند و به جایی می رسد که به قول علمای اخلاق می شود ملکه تقوا.