ما در این انبار ، گندم می کنیم / گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش / کین خلل در گندم است از مکر موش
موش ، تا انبار ما حفره زده ست / وز فنش انبار ما ویران شده ست
اول ای جان ، دفع شر موش کن / وآنگهان در جمع گندم کوش کن
گرنه موشی دزد در انبار ماست / گندم اعمال چل ساله کجاست ؟
ریزه ریزه صدق هر روزه چرا / جمع می ناید در این انبار ما ؟
ما در انبار قلبمان گندم طاعات و عبادات را ذخیره می کنیم اما همان گندم ها را از دست می دهیم. به خاطر اینکه موش هوا و هوس در انبار قلبمان لانه کرده و هرچه گندم طاعات و عبادات را در آن انبار می کنیم؛ آن موش نفسانی می آید و آنها را می دزد و تباه می کند و به تعبیر قرآن دچار “حبط عمل” می شویم. یعنی نفس اماره و شیطان همچون موشی است که به انبار قلبمان نفوذ کرده و طاعات و اعمال حسنه ما را از خلوص خارج می کند. از آن وقت که شیطان مانند موش در انبار قلب ما سوراخ پدید آورده و بدان نفوذ کرده است ، قلب ما از نیرنگ او دچار خرابی شده است . اول می بایست آفت موش نفس اماره را از عرصه قلبمان دفع کنیم و سپس در ذخیره کردن گندم طاعات و عبادات بکوشیم .
چرا این همه عبادت می کنیم و طاعت می گزاریم ولی قلب ما صفا و نورانیتی نمی یابد ؟ به خاطر اینکه هنوز نفس اماره را مقهور نکرده ایم و دنبال شیطان گام برمی داریم هرچند که پیوسته بر او لعنت نثار می کنیم .