شهر، در سکوت برههاست
وقت رقص گرگهاست
فصل سگکشی
به وقت شامِ مافیاست
(بازی بزرگ نقش ها و نقشه ها)
روز-داخلی: سلام سینمای مخملین نخنما!
جعبهی سیاه حقهها کلید میخورَد
شب-نمای باز-خارجی:
شهر قصه را
خواب راحتی فرا گرفته است
تیر ِِتیرگی
در خشاب خالیِ تفنگ سرپُر است
وقت انتقام مافیاست
صبح روز بعد
جام شوکران به کام کیست؟
رای اهل شهر چیست؟
شهر بیخدای در مسیر تندباد
مانده در هبوط خود
بدون ناخدا!
کشتی نجات
در گل است
موج مرده، غرق ساحل است
چشم بچههای آسمان
به تیغ آفتاب، یخ زده
مرد بی نشان شهر بی دفاع!
حرفهای! شکار شب! بلند شو
قهرمان! شجاعدل! بایست
باز هم تبر به دست تو؛ ولی،
تیر، دست پیر گرگهاست
شهر در احاطهی «بتِ بزرگ» هاست
گرگهای شهر
غرق صحنه سازیاند
برّههای شهر
گرم گرگبازیاند
بازی برادرانه هم بهانه بود
دست نابرادران گرگ را
این پدر، نخوانده است
روزگار گشت و هفت خان گذشت
خان چاه مانده است
برگههای شهر
بعد حذف شهروند ایستاده در غبار
زیر ارتفاع پست شهرِ بازی هنروران
یک به یک، به باد رفته است
شهرِ بی هنر
رو به انحطاط رفته است
خستهام ازین همه
جلوههای ویژهی ریا
بازی ضعیف نقشهای شهر
در زمین بازی کثیف مافیا
از گرازهای رفته در گریم غازها
از دو دوزهبازها
در فراز روز و شب
نقشهای خفته در فریب ماجرای خواب نیمروز
نقشهای رفته در نشیب گرگ و میش شهرسوز
آن پزشک شهرساز
شهردار شهرباز
شهریار اهل ناز
شهرزاد قصهگوی شهنواز
گربههای زاهد همیشه در نماز
خستهام ازین
شهر بی حساب
شهر بی کتاب
چرت برّهها میان گرگهای شبنخواب
شهروند ساده
-گیج روز انتخاب-
جنگ و صلح زرگرانه
با هزار آب و تاب
خوشههای خشمِ گُر گرفته در شب شراب
حرفهای بیدلیل و ناصواب
کوری جماعتِ
دمدمی مآب
بچههای نیمهشب نشسته در کمین آفتاب
از هزار و یک شبِ
آفتاب در حجاب
خسته از حلول ماه نو
در هزار سال گرگ
چشمهای بازِ بسته در پس نقاب
از هزار و چارصد سوال بی جواب
بازی بدی است
شهروند و مافیا
سخت خستهام ازین همه
دور باطل نمایش بدون انتها
در منِ شکسته، طاقت شکستِ شهر نیست
میروم سراغ قصههای خوب
گرگها فقط
گرگهای قصههای بچهها
میروم پیِ کتابهای باز ماندهام
کتابخانه قدیمی پدر نخواندهام
صبر کن، ولی چرا
جمع این کتابها مشوش است؟
آتش بدون دود
در برابر سیاوش است
روزها به باد رفت؟
واقعاً کتابِ آه سوخت؟
گُنگِ خوابدیده
گنج شایگان و پندنامه را فروخت؟
بوف کور را
موریانه خورده است
پنج گنج را
دزد برده است؟
کیمیاگرم کجاست؟
هفتپیکرم چرا جداست؟
جلد سخت شاهنامه ام
چرا شکسته است؟
در ردیف یک
نسخهی تکِ کتاب مورد علاقهام
-مردِ مردمی- چرا
باز، بسته است؟
این که قحطی بزرگ بود
در سفر به انتهای شب کجاست
شهرِ آفتابیَم؟
پس کجایی ای رفیق!؟
در بهدر پیِ
ردّ پای آدمِ حسابیَم
آن بهشت گمشده چه شد؟
غرق در غروب باغ بی کتابیَم
شعر از احسان کاوه
The city is in the Silence of the Lambs
It's time for the Dances with Wolves
It's the season of Killing Mad Dogs, at mafia Damascus Time
(The Big game of roles and maps)
Day-interior: Hello cinema, the velvet threadbare cinema!
The Black box of tricks is unlocked
Night-exterior:
The City of Tales has taken
The easy sleep
The bullet of darkness
Is stuck in The Charged Rifle
It's time for the revenge of the mafia
The next morning
Whose mouth is the cup of Hemlock?
What is the vote of the people of the city?
The godless city on the path of the storm
Is left in its descent
Without a captain!
The lifeboat
Is in the mud
The Dead Wave, drowned in the shore
The eyes of the Children of Heaven
Frozen by the blade of the sun
The unknown man of the Open city!
Professional! the night hunt! Stand up
Hero! Brave-heart! Resist
Again, the axe is in your hand; but,
The bullet, is in the hand of the old wolves
The city is surrounded by the "big idols"
The wolves of the city
Are drowned in the scene-making
The sheep of the city
Are fond of the wolf-playing
The brotherly game was also an excuse
The unbrotherly hand of the wolf
This father, has not read
The time passed and the Seven stages passed
The stage of the well is left
The city cards
After the elimination of the Standing in the Dust citizen
Under the Low Heights of the Hanoran amusement park
One by one, gone with the wind
The artless city
Has gone to the decline
I'm tired of all these
Special effects of the hypocrisy
The weak game of the roles of the city
In the Dirty mafia playground
From the pigs in the makeup of the geese
From the two-faced players
In the peak of the day and night
The roles asleep in the deception of the adventure of the half-day dream
The roles gone in the valley of the wolf and the sheep of the city-burning
That doctor of the city-making
The mayor of the city-playing
The king of the city of the coquetry
Shahrzad the storyteller of the city-pleasing
The cats of the ascetic always in the prayer
I'm tired of this
incalculable City
City without book
The nonsense of the sheep among the sleepless wolves
The simple citizen
-Confused of the election day-
TheWar and peaceof the jewelry
With a thousand twists and turns
TheGrapes of Wrathgot hot in the wine night
The words without reason and wrong
TheBlindnessof the
Quirky crowd
The midnight children sitting in the ambush of the sun
From the thousand and one night of
The sun in the veil
Tired of the new moon
In the thousand years of the wolf
The Eyes wide shut behind themask
From the thousand and four hundred questions without answer
It's a bad game
The citizen and the mafia
I'm very tired of all these
The false round of the show without end
In me of the broken, there is no strength for the breaking of the city
I'm going to the good stories
The wolves are only
The wolves of the stories of the children
I'm going to the books left of me
The old library of the father unread
Wait, but why
The collection of these books is disturbed?
The Fire without smoke
In front of Siavash
The days Gone with the Wind?
Really, the book of the sigh burned?
The deaf of the dream-seen sold
The important treasure and the advice book?
Blind Owl
Eaten by the termite
The five treasures
Taken by the thief?
Where is my Alchemist?
Why is my Haft-Peykar separated?
The hard cover of my Shahnameh
Why is it broken?
In the row one
The single copy of my favorite book
-A man of the people- why
Again, closed?
This that was The Great Famine
In the Journey to the End of the Night where is
My sunny city?
So where are you, my friend!?
I'm looking for the footprints of a gentleman everywhere
What happened to that Paradise Lost?
I am drowning in the sunset of the bookless garden
Ehsan Kaveh
تصویر ساخته شده با هوش مصنوعی بینگ همینطور ترجمه شعر