ویرگول
ورودثبت نام
احسان خانقاه
احسان خانقاه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

دکلمه شعر تمام کافه ها | احسان خانقاه

تو حرف می‌زنی
حواسِ کافه پرت می‌شود
تو بی‌قرارِ رفتنی
به جانِ من نمی‌شود

ببین چگونه قهوه‌ات
که نیمه‌کاره مانده است
دوباره جان به لب شده
از این که تا لبت رسیده چند بار
ولی به رفتنت دریغ
دوباره سرد
دوباره ناتمام می‌شود

تو ناگزیر می‌شوی
تو ناگزیر می‌روی
و بی‌خبر
از این که بعد رفتنت
تمام کوچه‌ها، به هر سپیده‌گاه
به هر غروب، تمام کافه‌ها
تمام شهر
تمام شب
برای من پیاده‌راه
دوباره خانقاه می‌شود…

دکلمه شعر تمام کافه ها | احسان خانقاه
دکلمه شعر تمام کافه ها | احسان خانقاه

منبع: دکلمه کافه



دکلمهشعرتمام کافه هااحسان خانقاهکافه
مرغ خیالم پرواز می کند، گاه قصّه می شود و می نویسمش، گاه ترانه می شود و می نوازمش... www.EhsanKhanghah.ir | instagram.com/EhsanKhanghah
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید