ehsan mohseni
ehsan mohseni
خواندن ۳ دقیقه·۱۲ روز پیش

دست به ترکیب برنده نزن!

به نام خدا
همیشه با همین سه کلمه شروع می‌کنم،

این چند وقت، بخاطر عملی که داشتم و خونه‌نشین شدن، زمان زیادی رو برای فکر کردن پیدا کردم. البته بخاطر جنگ ایران و اسراییل و تعویق افتادن پروژه‌ها، چند وقتی هم از درگیری‌های کاریم خلاص شدم. این دو موضوع باعث شد به چیزهایی فکر کنم که مواقع دیگه کمتر بهش فکر می‌کنم:
دست به ترکیب برنده نزن!

خالی از لطف نبود که اینجا هم بذارمش، هم برای خودم یادآوری بشه، شاید براتون کمک‌کننده باشه...

روزهای تابستان هفت سال پیش، وقتی فقط ۱۴ سال داشتم، از جلوی چشمم می‌گذره. زمان‌هایی که دوستام جلوی در خونمون می‌اومدن، و من با بهونه‌هایی مثل خستگی و کوفتگی و گرما، می‌پیچوندمشون که دوره برنامه‌نویسی جادی رو ببینم.

اون موقع کسی درکی از این کار من نداشت. توقع خانوادم از من، بیست گرفتن تو امتحانات بود، و توقع دوست و رفیقام، بازی کردن باهاشون. اما توی ذهن من صرفاً یه جمله بود:
"زندگی همیشه ساده نمیمونه. الان با گذاشتن پاره‌ای از وقتت، می‌تونی آیندت رو تضمین کنی..."

و به الانم فکر کردم: مثل کره، هرجایی که رزومه می‌فرستم، باهام تماس گرفته می‌شه. خرج خودم که هیچی، خیلی وقت‌ها تو خرج و مخارج خانواده و دوستام کمک‌خرج می‌شم. در حالی که متأسفانه خیلی از دوست و رفیقام از مشکلات اقتصادی رنج می‌برن.

اما چی باعثش شد؟! همون قانع نبودن به صرف نمره‌های مدرسه، همون قانع نبودن به صرف نمره‌های دانشگاه، همون قانع نبودن به صرف مدرک آموزشگاه. البته که برای من هم یه شبه اتفاق نیفتاد و با جرأت می‌تونم بگم پنج سالی گذشت تا حاصل اون دوران رو ببینم. ولی همون دوران باعث شد الان بدون دغدغه بخوام به کارم بپردازم.

ولی آیا صرفاً کار کردن، بعدش مسافرت رفتن و تفریح کردن، می‌تونه پنج سال دیگه من رو هم تضمین کنه؟! آیا می‌خوام تا ابد همین باشم؟! هرروز کار کنم، آخر ماه حقوق بگیرم، تو یه ماه خرجش کنم و به بقیه کمک کنم؟

خودِ کار کردن باعث ساخت رزومه قوی‌تر می‌شه، پروژه‌ها و یادگیری بیشتر و متخصص شدن. اما این کافیه؟ زمان‌های اضافیم چی؟ عادت‌های روزمره‌ام چی؟ تناسب اندام و ارتباطاتم چی؟ تحصیلات و ترجیحاتم چی؟

اینجا بود که فهمیدم یه چیز مشکل داره. اون چیه؟ اینکه من دارم کاری رو می‌کنم که باید بکنم، نه بیشتر. و برای من، سختی ندادن به خودم (اون‌جوری که دلم می‌خواد)، به معنی سختی تحمیلی در فرداست (اون‌جوری که دلم نمی‌خواد).

حالا راه‌حل چیه؟ قراره توی یه شب انقلاب کنم؟!
ساده‌ترین راه‌حل برای آینده، ساخت عادته. چرا؟! چون سرمایه‌گذاری روی خودت همیشه دیربازده بوده، اما مطمئن‌ترین و به‌صرفه‌ترین راه همینه. عادت باعث می‌شه بدون در نظر گرفتن زمان و نتیجه، صرفاً انجام بشه تا موقعی که موعدش برسه. دقیقاً مثل هفت سال پیشِ من

توی روز روشن، برای شب تاریکت چراغ بساز!

آیا الان می‌تونم صرفاً با روتینِ "سرکار - تفریح - غذا - خواب - سرکار"، پنج سال دیگه‌م رو تضمین کنم؟ با وجود افزایش سن، افت عملکرد و بهره‌وری، و افزایش مشکلات و مسئولیت‌ها؟! احتمالاً نه.
اما عادت‌ها می‌تونن، همون‌جوری که قبلاً تونستن.

بعد از شروع شدن دوران حرفه‌ای‌م، خیلی از عاداتم رو از دست دادم: مثل دوره‌های جدید دیدن، کتاب خوندن، ورزش کردن، قبل از روتین روزمره بیدار شدن، شب‌ها زود خوابیدن. بارها هم تلاش کردم بخوام زنده‌شون کنم، ولی در حد یه هفته بیشتر دووم نمی‌آوردم و شکست می‌خوردم. چون به انگیزه متکی بودم، نه اراده.

انگیزه یعنی کاری رو انجام بدی که دلت می‌خواد (مثل خوندن کتاب). اما یه سوال: اگه خوابت بیاد باز هم دوست داری کتاب بخونی؟ وقتی صدای پدافند میاد چی؟ همینقدر ساده، انگیزه می‌تونه با نداشتن یه شب خواب خوب شکست بخوره. اما اراده:
اراده یعنی انجام کاری که دوست نداری!

و خب، من یه تجربه‌ای داشتم توی این مدتِ کار: وقتی مسئولیتی بهم سپرده می‌شه، فارغ از سختی‌ها، خستگی‌ها، کمبود‌های شرکت و محدودیت‌ها، باید انجام بشه. حالا هرطوری که می‌خواد باشه.

پس در انتهای رشته افکارم و پازل‌های چیده شده، رسیدم به این نتیجه:
اگه الان وضعیت خوبه، به این معنی نیست که در آینده هم خوب باشه. اگه مشکلی تو ساخت عادت به وجود میاد، نباید باعث پایان ساخت اون عادت بشه. صرفاً، صرفاً با وجود هر شرایطی باید ادامه داده بشه...
از الان برای پنج سال دیگت سرمایه گذاری کن یا توی روز روشن، برای شب تاریکت چراغ بساز

جملات نقصی زیاد داره که امیدوارم در نوشته های بعدی بتونم برطرفش کنم.

خودسازینظمانگیزشیدیسیپلین
گر چرخ وجود من از این گردش فروماند ، بگرداند مرا آنکس که گردون را بگرداند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید