احسان رضایی
احسان رضایی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

همان که اومبرتو اکو گفت

طرح جلدهای دو چاپِ «چنین کنند بزرگان» هر دو اثرِ قباد شیوا
طرح جلدهای دو چاپِ «چنین کنند بزرگان» هر دو اثرِ قباد شیوا


مستندی هست از اومبرتو اکو، فیلسوف ایتالیایی که بین کتابخوان‌های ایرانی هم به واسطۀ رمان‌هایش شهرت دارد. این آقای اکو به داشتن یک کتابخانۀ پر و پیمان معروف بود و در آن مستند هم دوربین زیاد لابه‌لای قفسه‌های متعدد خانه‌اش چرخ می‌زند که ردیف به ردیف کنار هم چیده شده‌اند و این حال و حکایت‌ها. از جمله، جایی هم هست که مصاحبه‌کننده می‌رود و نسخه‌های متعددی از چند کتاب را نشان می‌دهد که اکو چاپهای مختلف آن کتابها را در کتابخانه‌اش دارد و از او می‌پرسد نمی‌دانسته که این کتاب در چاپهای مختلف تفاوتی کرده و اکو توضیح می‌دهد که «نه، متنش فرقی نکرده» و طرف می‌پرسد پس چرا این‌همه چاپهای مختلفش را داری؟ و اکو خیلی ساده جواب می‌دهد: «چون دوستشان دارم» یا جای دیگری ترجمه‌های مختلف یک کتاب را کنار هم می‌بیند و می‌گوید نمی‌دانسته اکو فلان زبان، فرض کنید عربی، هم بلد است و اکو می‌گوید «نه، بلد نیستم» و باز همان سوال و همان جواب: «چون دوستشان دارم». اومبرتو اکو البته در کتاب‌بازی و کتاب‌دوستی از بزرگان و اقطاب بود، اما این را تعریف کردم که بگویم آن جملۀ «چون دوستشان دارم» را من هم درک می‌کنم که یعنی چی. در کتابخانۀ کوچک من، فقط چند کتاب است که چاپهای متفاوتی از آنها موجود است. کارهایی مثل شاهنامه، دیوان حافظ، رباعیات خیام، تاریخ بیهقی، ... آثاری هستند که تقریباً تمام تصحیح‌های مختلفشان را در کتابخانه دارم و با هم مقایسه می‌کنم. خب در این موارد هر کدام از چاپها نسبت به دیگری، کم و زیاد یا ویژگی و مزیتی دارند که باعث می‌شود در عمل، یک متن واحد نباشند و شبیه خاطرۀ آقای اکو از آب درنیایند. اما دو مورد دیگر هست که از یک متن واحد، چاپهای مختلف را نگه داشته‌ام: یکی «تاریخ فلسفۀ غرب» راسل و یکی هم «چنین کنند بزرگان» ویل کاپی. کتابهایی که هر دو، ترجمۀ استاد نجف دریابندری هستند. شاهکارهایی در فن ترجمه که اگر خود مولف می‌خواست به فارسی بنویسد هم شک دارم به این خوبی و شیرینی از آب درمی‌آمد. این هر دو کتاب، جزو بهترین‌های عمر من و بسیاری از هم‌نسلهایم است. در یکی طنز تاریخی به اوج رسیده و در دیگری، مطالب سخت فلسفی با زبانی شیوا و قابل فهم توضیح داده شده. اگر نجف دریابندری جز همین دو اثر را نداشت، برای نشان دادن عظمت کارش کافی بود. دو متن کاملاً متفاوت که با باقی آثار و رمان‌های ترجمه‌شده توسط آقای مترجم هم محتوایی متفاوت دارند و هم ترجمۀ تمامشان خواندنی است. با نثری سالم و روان و برگردانی متعهدانه. اصل احترام به مخاطب را، بیشتر از هر جای دیگری در آثار دریابندری و از جمله همین دو کتاب می‌شود دید. با مقدمه‌هایی کوتاه اما کاربردی و توضیحاتی که گاه و بیگاه در مورد انتخاب معادل برای لغات داده شده. برای همین است که آقای مترجم و کتابهایش این‌قدر دوست‌داشتنی هستند. به «چنین کنند بزرگان» از چاپ هشتم دو قطعه اضافه شد، اما «تاریخ فلسفۀ غرب» در چاپهای متعددش جز چند مورد ویرایش جزیی تغییر خاصی نکرده و فقط از چاپ ششم فهرست اعلام در انتهای کتاب آمد. «چنین کنند بزرگان» همیشه تک جلدی بود و فقط طرح جلد چاپهای مختلفش متفاوت است، اما «تاریخ فلسفۀ غرب» چاپهای چهار جلدی، سه جلدی، دو جلدی و تک جلدی دارد. من هر دوی این کتابها را با چاپهای مختلفشان در کتابخانه‌ام نگه می‌دارم و اگر کسی بپرسد چرا؟ همان جواب آقای اکو را می‌دهم: «چون دوستشان دارم».

نجف دریابندریاومبرتو اکوچنین کنند بزرگانقباد شیوااحسان رضایی
برگزیده‌ها، خوانده‌ها و نوشته‌های یک احسان رضایی. اینجا یادداشت‌ها، مقالات و داستان‌هایم را در معرض دل و دیده شما می‌گذارم، خبر کتاب‌ها و کارهایم را می‌دهم و از کتابهایی که خوانده‌ام می‌گویم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید