این شعار نایکی از دوران نوجوونی یکی از جملات مورد علاقه من بود حتی رو دیوار اتاقمم نوشته بودم و پس زمینه لپ تاپ و گوشیمم همین بود.
گذشت و در مسیر سیستم آموزشی مدرسه و دانشگاه متاسفانه این جمله هم مثل خیلی چیزای دیگه ای که توی ذهنم بود کم کم برام کمرنگ شد.
چند ماه پیش که در حال خوندن کتاب "کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم" بودم نتایج زیادی درباره خودم گرفتم(که احتمالا در آینده درباره تجربه خوندن این کتاب براتون خواهم نوشت).من متوجه شدم که علایق و استعداد های خودم رو محدود کردم و فکر میکردم که شناخت خوبی هم از خودم دارم و نظرم کاملا علمیه . اما فهمیدم اشتباه میکردم. تقریبا به این باور رسیدم که من میتونم هرکاری رو انجام بدم بدون این که برای خودم مرزی درباره توانایی هام توی اون موضوع بذارم،برای همین این فرصت رو به خودم دادم که چیزهای جدید رو تجربه کنم و توی همین روزا یه جمله دوباره توی ذهنم جرقه زد:"فقط انجامش بده"
نوشتن!کاری که هیچ وقت به صورت جدی بهش فکر نمیکردم و تصور میکردم کار من نیست اما خب الان فقط میخوام انجامش بدم و فارغ از اینکه نتیجه قراره چی باشه تجربه جدیدی کسب کنم.