الهه ملک محمدی
الهه ملک محمدی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

جای خالی فلسفه

وقتی راجع به جای خالی "فلسفه" در ادبیات داستانی و غیر داستانی ایران فکر کنیم، آن هم در زمانی که دنیا داشت کافکا و کامو و سارتر را تجربه می‌کرد، غیر از ورانداز کردن نویسنده، باید سری هم سمت مخاطب چرخاند و دید مخاطب از جانِ ادبیات چه می‌خواسته. از سال‌های اولیه‌ی تولد داستان کوتاه و رمان گرفته تا الان، می‌بینیم که ادبیات ما سرتاسر سیاست است. اگر رمان سیاسی کشوری مثل سوریه با "حنا مینه" شناخته می‌شود، برای کشوری مثل ایران ده‌ها شاعر و نویسنده‌ی سیاسی‌نویس می‌توان در نظر گرفت، که اتفاقا شهرت خود را مدیون سیاسی‌نویسی‌های مبارزه‌طلبانه و یا برخی در بعد از انقلاب "حکومت طلبانه" هستند.

کمتر نویسنده‌ایست در قبل و بعد از انقلاب، که فرصتی برای به چیستی و هستی پرداختن، نگاهی دوباره، عقلی و منصفانه به اجتماع انداختن و ...، داشته باشد. لذا ادبیات سیاسی ایران در اکثر موارد عجولانه و از سر ضرورتِ ایجاد واکنش به پدیده‌های پی‌در پی سیاسی‌ست. حال چه کودتای ۲۸ مرداد باشد، چه استعمار انگلیسی و امریکایی، چه انقلاب اسلامی.


همه‌ی این‌ها را گفتم که بگویم ما جای خالی فلسفه را هرگز پر نکردیم. و یاد نگرفته‌ایم از تعصب و احساسات گذر کنیم و از عقل و منطقمان در درک همان گزاره‌های سیاسی کمک بگیریم. این است که به شنیدن تکه‌پاره‌های دست‌چین شده از یک سخن‌رانی از متفکری چون عبدالکریم سروش، اکتفا می‌کنیم و با همان فرمان سیاست‌زدگی عجولانه پیش می‌رویم تا زودتر از همیشه به مقصدی برسیم که نیست.


الهه ملک محمدی

الهه ملک محمدیفلسفهعبدالکریم سروشفلسفه و ادبیات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید