دوران دانشآموزی بیشترین نمره رو توی انشا به دست میآوردم، نه که توی بقیه درسها بلنگم، نه! ولی انشا جزء درسهایی بود که در حد زنگ تفریح برای اون وقت میذاشتم و همیشه معلمهام رو شگفتزده میکردم. این شد که مامان همیشه دوست داشت من در آیندهای که الان توشم یک مهندس نویسنده بشم. هر چقدر هم بهش میگفتم مادر من این دو تا مثل ... و شقیقه هیچ ربطی به هم ندارن زیر بار نمیرفت و میگفت تو مهندسی بخون کنارش شروع کن به نوشتن، کاری نداره که! قدرتی خدا نتونستم به هیچکدوم از آرزوهاش برسونمش.
اینکه یک روز مدیرم بهم گفت تو که انقدر خوب توی اینستاگرامت مینویسی چرا برای کپی رایتری تلاش نمیکنی؟ کی گفته باید مدیرها رو از صفحات اجتماعی بلاک کرد؟ به نظرم بزنید تو دهنش:)) من که نمیدونستم دنیا چقدر پیشرفت کرده و علم مارکتینگ داره به کجاها میره شروع به گشتن و دیدن و خوندن کردم. اون زمان بود که دیدم چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده. بهش گفتم من رو معرفی میکنی برای مارکتینگ؟ از اونجایی که نه سابقه داشتم نه اطلاعات و از همه مهمتر نه اعتماد به نفس توی اون شرکت به در بسته خوردم. این شد که تصمیم گرفتم علاوه بر حوزه کاری، محل کارم رو هم عوض کنم. انقدر گشتم و آگهی پر کردم تا تونستم به عنوان تولیدکننده خودم رو تثبیت کنم. اما این تازه شروع ماجرا بود!
شروع کردن کاری که تا حالا انجامش نداده بودم کمی ترسناک به نظر میرسید. شیطون پشت گوشم اصرار داشت که نمیتونی و از پسش برنمیای. اما من تصمیمم رو گرفته بودم که لعنت بر شیطون و ذکر صلوات گویان به اون چیزی که میخوام برسم. صفحه ویرگولم رو باز کردم و شروع کردم به نوشتن. بعد به دوستانم گفتم نظر بذارن و نوشتههام رو لایک کنن تا بتونم به عنوان نمونه کار به کارفرماها نشون بدم. شاید از نظر شما احمقانه به نظر برسه اما این تنها راهی بود که به ذهنم میرسید. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه در یک مصاحبه ازم پرسیدن چه دورههایی برای نوشتن گذروندی و چه اصولی رو برای اون رعایت میکنی؟
من که روم نمیشد بگم فقط قلم دستم میگیرم و به مغزم میگم شروع کن هول و دستپاچه چند تا کلاسی که به واسطه جشنوارهها و کلاسهای نمایشنامه نویسی رفته بودم رو اسم بردم و از خودم بافتم! نتیجه چی شد؟ خب معلومه! بهم زنگ نزدن و بهترین موقعیت شغلی که میتونستم به دست بیارم رو از دست دادم. خب شاید شما توی این موقعیت ناراحت شید و افسوس بخورید و بگید اون شرکت لیاقت من رو نداشت اما من بعد از اینکه اشکم رو پاک کردم به خودم قول دادم اطلاعاتم رو بالا ببرم تا توی یک آینده نزدیک از این که بهم فرصت ندادن پشیمون شن. سئو محتوا یاد گرفتم، دوره نویسندگی خلاق شرکت کردم و از چند وبینار درست و حسابی کمک گرفتم. اون موقع بود که با دنیای مارکتینگ صمیمیتر شدم و به قول بابا تونستم با زبون دراز از خودم به عنوان یک تولیدکننده محتوا دفاع کنم! یکی از اون وبینارهایی که به نظرم هرکس برای شروع به کار باید حتما ببیندشون اصول نوشتن یک بلاگپست حرفهایه. نیما شفیعزاده توی این وبینار خیلی اصولی و قدم به قدم راه درست محتوانویسی رو بهتون یاد میده.
احتمالا براتون این سؤال پیش بیاد که حالا این وبینار چه مطالبی رو آموزش میده. خلاصهای از این وبینار رو اینجا مینویسم:
در این وبینار 3 شاخه اصلی ساختار، قسمتهای یک بلاگپست حرفهای و انتشار پست مورد بررسی قرار گرفتن. در بخش ساختار از انواع بلاگپست و اهمیت ساختار و بایدها و نبایدهای تولید محتوا صحبت میشه. شاید بد نباشه با هم ببینیم چند نوع بلاگ پست داریم
چیزی که مهمه و نیما شفیعزاده هم ازش یاد میکنه اینه که هر نوع نوشته ساختار خودش رو داره. گاهی یک ساختار و یک نوع نوشته جواب خودش رو پس داده و نیازی به تغییر دادنش نداریم. اما این نوع نوشته یک واقعیت علمی نیست و ممکنه جایی نیاز به تغییر داشته باشه. پس میشه ترکیب برنده رو با یه ساختار جدید تغییر داد، اما کاملا حساب شده. توی این راه گاهی موانع درونی ما رو مجاب میکنن که دست نگهداریم. این موانع همون شیطونها هستند که پشت گوشمون و توی مغزمون نشد میارن: من اعتماد به نفس ندارم، چیزی به ذهنم نمیرسه، نویسنده نیستم، میترسم قضاوتم کنن و از غلطهای نگارشی و املایی که ممکنه توی متنم داشته باشم نگرانم. یادتون باشه وقتی این افکار میان به ذهنتون یک لعنت بر دل سیاه شیطون بفرستید و با تمرکز شروع کنید. به نظرم این موارد بهونههایی محسوب میشن برای فرار. بدونید که نیازی نیست برای شروع متن پیچیدهای بنویسید و کسی ازتون توقع نوشتن یک کتاب الاهی نداره. با نوشتن اعتماد به نفس به دست میارید. برای غلطهای متنتون هم کافیه یه سر به وب بزنید! اولش شاید سخت باشه ولی قلق کار خیلی زود دستتون میاد.
قسمتهای یک بلاگ پست شامل عنوان، پاراگراف اول یا مقدمه، بدنه، جمعبندی، پاراگراف فراخوان و عکسه.
عنوان همون چراغ چشمک زنیه که میتونه شما رو برای خوندن یک متن ترغیب کنه. پس سعی کنید عنوان جذابی داشته باشید. یک عنوان خوب از آسمون نمیباره اما پیدا کردن و نوشتنش مثل گشتن سوزن توی انبار کاه هم نیست. کافیه مطالعهتون رو بالا ببرید، پادکست گوش بدید، در صفحات اجتماعی حضور داشته باشید و دغدغهها رو پیدا کنید. توی این راه به پیشنهادات گوگل هم گوشهچشمی داشته باشید. گاهی شما کسی باشید که که یک نیاز رو خلق میکنید. از خلاقیت نترسید و مطمئن باشید یه روز به دادتون میرسه. توی این وبینار منابع ایرانی و انگلیسی برای پیدا کردن یک عنوان خوب هم اشاره میشه. اما برای نوشتن یک عنوان باید حواسمون باشه که عنوانمون بهتره:
بعد از عنوان نوبت نوشتن پاراگراف اوله! این پاراگراف میتونه تموم کننده باشه و باعث بشه مخاطبتون تا آخر ماجرا با شما همراه باشه. پس دست کم نگیریدش. سعی کنید خیلی وقتگیر نباشه. کلمات اول خط پاراگراف و جمله آخر خیلی اهمیت دارن. در نوشتن متنتون بهشون دقت کنید. برای نوشتن یک پاراگراف اول خوب چه کاری میشه انجام داد؟
«شاید باورتون نشه ولی الان همه توی ایران دارن روی فروش اینترنتی و توییتر سرمایهگذاری میکنن. این بستر باعث شده خیلی از کسب و کارها رونق بگیرند. این رو اولین بار مدیر بخش اجراییمون گفت، من اون موقع باورم نمیشد ولی این روزها دارم با چشم خودم میبینم که پول توی مارکتینگه البته این ادمینهای اینستاگرام هرچقدر هم که تلاش کنن تا وقتی صاحبهای کسب و کار متوجه نشن که با خرید فالور فیک چیزی درست نمیشه سرشون بیکلاه میمونه.»
متن بالا نمونه ترکیبی از موارد ذکر شده بود.
بعد از این که پاراگراف اولتون رو نوشتید زیر عنوانهاتون رو مشخص کنید. برای این زیر عنوانها به نکات بالا توجه کنید. سعی کنید توی متنتون رفرنس بدید، لینک داخلی و خارجی بدید. اگه خود سایتتون مطلبی مرتبط دارید به اون لینک بدید تا بازدید اون صفحه هم بالا بره. توی متن اصلیتون بعضی جملات رو بلد کنید. بین پاراگرافها از عکس مناسب استفاده کنید، جملات طولانی ننویسید و پاراگرافهاتون رو بیشتر از 2 تا 4 خط کش ندید. همهچیز رو برای نتیجهگیری نذارید و سعی کنید مخاطب رو همراه کنید.
توی جمعبندی تیر خلاص رو بزنید. به نکات مهمی که توی متن اصلی بود اشاره کنید و حرف جدید نزنید. بعد از اون میتونید فراخوان بدید و مخاطبانتون رو برای فعالیتی که مد نظرتونه تشویق کنید. گاهی میتونید ازشون بخواید که صفحات دیگه رو ببینند، گاهی ازشون شماره تلفن برای مشاوره میخواید و گاهی باعث میشید خرید کنن. همه چیز به شما بستگی داره. قبل از اینکه متنتون رو منتشر کنید صبر کنید و زمان بدید. زمان باعث میشه مطالبتون رو بهتر ویرایش کنید. از خودتون بپرسید آیا این همون پستی بود که بهش فکر میکردم؟ آیا این پست ارزشی برای مخاطبم خواهد داشت؟ و ... متنتون رو برای ویراست مجدد بخونید و دقت کنید که اصول نگارشی، سادهنویسی و درستنویسی رو رعایت کرده باشید.
یک عکس خوب میتونه تاثیر بالایی برای جذب مخاطب داشته باشه. سعی کنید عکسهای واقعی،متناسب با متن، باکیفیت و کمحجم انتخاب کنید. خیلی از وبسایتها میتونن این عکسها رو به صورت رایگان در اختیارتون بذارن. اما اگه برای موضوعی عکس مناسب پیدا نکردید نگران نباشید. تلاش شما قابل ستایش خواهد بود.
خب به نظرم تا اینجای ماجرا خیلی از راز و رمزهای یک بلاگپست رو لو دادم. اگه دلتون میخواد آخرین بخش این وبینار که شامل انتشارش میشه رو بدونید سری به ایسمینار بزنید و توی این وبینار شرکت کنید. من بعد از 1 ساعت و 20 دقیقهای که براش وقت گذاشتم خیلی حالم بهتر بود. به نظرم شما هم امتحان کنید.