پائیز قشنگم؛
برای آمدنت برنامهها ریختم و ماهها به انتظارت نشستم،
اما دیر آمدی...
مهر گذشت و آذر آمد و تو هنوز نیامده بودی و
سرانجام در اواسط آذر تصمیم به آشتی گرفتی.
و اکنون، سرآغاز چله است؛ و پایان تو..
غم دلم بسیار است که تو بقچه را جمع کرده و رفته ای. نمیدانم چرا قدر بودنت را ندانستم و از وجودت استفاده نکردم. اما بیا و بی رودروایستی صحبت کنیم.
امسال تو هم کمی ناراحت محبت کردی؛ خشخش برگهایت را با ناخوشی در دامنمان ریختی و زیبایی بارانهایت را از ما دریغ کردی! لحظاتمان را چنان که باید خشنود نساختی. آنچنان که همیشه هستی و باید؛ نبودی!
راستش، کمی دلخور شدم! انگاری امسال پائیز نبودی.حالا که رفته ای، یاد مارا زنده نگه دار.
بیا دم گوشت بگویم، با اینکه تنها یک ساعت از نبودنت میگذرد، ولی دلم برایت تنگ شد:)
پائیز جانم؛ وقت آن شده که سفرهی دلتنگی و عاشقی را جمع کنیم و سفرهی سرما و لبوهای داغ را پهن کنیم.
بین خودمان بماند، به ننه سرما نگو؛ تو، سوای همه ی فصلها، خیلی عزیز تر از جانی برایم :)
اکنون که بار سفر طولانی بستهای، قول بده از 'مهر' و محبتت ذره ای کم نشود و 'آذر' عشق را هرروز فروزان تر و محبت 'دی' را بر ما بگشایی. مراقب فرزندان زیبا و لطیفات باش.
تو تا ابد تکهای از جان مرا در دست خود نگاه داشته ای.
به امید دیدار دوباره ؛)♡
-الهه حمزوی
پ.ن: یلدا کلمهی عربی از ریشه مولد و تولد است و برای اینکه نزدیک تولد حضرت مسیح است به کار میرود. کلمه ی چله به معنای آغاز چلهی بزرگ و چلهی کوچک زمستان است و ریشه پارسی دارد.