بالن
بالن
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

در سوگ فراموش شده ها

چند وقته دیگه بهت فکر نمیکنم،دختری که دوستت داشت مرده،توی یه کتاب خونده بودم عاشق بودن یه موهبته، تو ادبیات ایرانی میگن عاشق خوشبخت تر از معشوقه،و من لمس کردم اینا رو،از اون روزی که با نوتیف پیامی که اشتباهی فرستادی بیدار شدم تا اون موقع که به سادگی خودم خندیدم.چون تصوراتی که از تو داشتم با خود واقعیت فرق داشت و من از یه جایی به بعد تصوراتمو دوست داشتم نه تو رو.منی که از کارای بیمارستان بدم میومد دوست داشتم برم با کادر درمان حرف بزنم،به چشماشون نگاه میکردم و تو چشمای اون دختر جوونی که داشت ویزیتم می‌کرد خستگی تو رو می دیدم.میدونستم اگه یه سال زود تر به دنیا اومده بودی این تو بودی که میفتادی تو چنگ کرونا و به خاطر کلیه ای که اهدا کرده بودی زنده بودنت رو دوره ی شانس می افتاد.اون وقتایی که آلبومو ورق میزدم و عکسای مسافرت به شهر شما رو میدیدم با خودم میگفتم خودشه،یه روز حتما از همین میدون تاکسی گرفته رفته دانشگاه،کنار استخر همین پارک نشسته بوده با دوستش بستنی میخورده...

دلم برای اون حس دوست داشتنه خیلی خیلی تنگ شده،دوست دارم بتونم یه روز یه نفرو همونجوری بخوام،مثلا دقیقا زشت ترین نقطه صورتتو پیدا کنم رو صورت یه خواننده،و اصرار داشته باشم که از عکسات خیلی خوشگل تری،و حتی خودم بهت بگم زشت ولی ازین که دیگران بهت اینجوری بگن غیرتی بشم.

دوستم امروز به دوست پسرش زنگ که میزد گفت سلام عزیزم،و من چقدر حس کردم که اون عزیزش نیست،و از روی عادت گفته شاید،شاید اگه اون موقع با هم بودیم چقدر عمیق این حرفو می گفتم، نمیدونم شاید یکی دیگه اینو بهت میگفت...نمیدونم،ولی ایکاش میدونستی که اون موقعی که زهرا گفت تو با این شرایطی که داری حتما یه کسی تو زندگیت هست چقد ناراحت شدم.

شاید تصادفی بخونی اینو،شاید هم به خاطرت علاقت مجبور بشی یاد بگیری متن بنویسی و بیای بخونی این نوشته رو،ولی آدم خوب و امنی باش،مثل منی که خیالت رو گوشه امن قلبم نگه داشته بودم.

عاشقدوستآدم امنیآلبومو ورقادبیات ایرانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید