ویرگول
ورودثبت نام
Elham Habibi
Elham Habibi
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

معرفی کتاب" شاگرد قصاب"

این کتاب ۲۲۱ صفحه‌ای آمده که تو را با خود بِبرد!

داستان شاگرد قصاب، روایتگر پسری‌ست که می‌خواهد با صفتی که به خانواده‌اش می‌دهند کنار بیاید. با خوک بودن، با این صفتی که گاهی جلوی رویش می‌گویند و گاهی هم پشت سرش.

روند داستان روایت گر خطی نیست و تو با یک روند غیر خطی مواجه هستی که گاهی به عقب می‌رود و از زبان خود فرانسی بیان می‌شود و گاهی هم حال را در بر می‌گیرد. در چند صفحه‌ی اول، کمی مواجه شدن با این روند داستانی و خو گرفتن باهاش زمان می‌برد اما صفحات بعد این روند، به‌ عادی ترین شکل ممکن ادامه پیدا می‌کند. طوری که تا اخت می‌گیری، داستان تمام می‌شود!

خانه‌ی خانم نوجِنت، یکی از اهالی شهر، نقطه‌ی عطف داستان بود و فرنسی با خیال بودن در آن خانه زندگی کرد اما تمام این‌ها زودگذر بود و تو باید سریع با حس و حال هوای فرنسی کنار بیایی چون نویسنده زیاد در حس و حال نمی‌ماند و گذر کردن ازش جزء روایت‌گر لاینفک‌اش است!

اهالی شهر خانواده فرنسی بِرادی را با نام خوک صدا می‌زنند اما پسر در اویل کمی جبهه می‌گرفت ولی از یک جایی به بعد از این صفت به عنوان خنده استفاده می‌کند و انگار زیر سیبیلی رد می‌کند این پسر شاید ۱۳، ۱۴ ساله!
به نظرت چرا از نماد خوک برای فرنسی استفاده شده؟ جوابش را با خواندن داستان متوجه می‌شوی!

وقتی با نویسنده همراه می‌شوی، باید با کلماتش نیز همراه شوی چون در گوشه‌های جمله‌ها، نکته‌هایی درباره‌ی فرنسی می‌گوید و تو را با شخصیت فرنسی همراه می‌کند.

"_خیلی پیش نمیاد فرنسی بِرادی رو با سبد خرید ببینه!
گفتم:
_بله خانوما! ولی از این به بعد خیلی این صحنه رو می‌بینین. من از این به بعد سرم شلوغه.
گفتم:
_ان‌قدر کار دارم که نمی‌دونم از کجا شروع کنم خانوم کانلی.
به نظرم اول فکر کرد دارم شوخی می‌کنم ولی وقتی دید نمی‌خندم قیافه‌اش تغییر کرد و جدی شد. گفت:
_آره آره...هیچکس از کار خوشش نمیاد ولی بالاخره کار کاره دیگه‌. یکی باید انجامش بده."

درفصل آخر اتفاقاتی میفتد که تو را حیرت زده می‌کند نه به‌قدری که چشمانت درشت شود و مدتی در شوک بمانی. فقط با این پایان کنار می‌آیی و سعی می‌کنی یک حس درونش بگنجانی و بگویی؛ <آره همینه! همینی که منتظرش بودم!> اما تمام این‌ها در خیالت غوطه ور می‌شود و به جایش یک حس خالی اما درگیر کننده درونت زنده می‌شود. آری این همان کتابی‌ست که تو را درگیر خودش می‌کند!

|• نوشته‌ی الهام حبیبی •|

شاگرد قصابنشر چشمهنویسندگیمعرفی کتابپیمان خاکسار
می‌نویسم تا روحم آرام گیرد☁️? عضو اختصاصی انجمن کافه تک رمان✏️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید