هیجان امروزم بیشتر از روزای پیش بود، قبل از شروع سفرم به ژاپن، همیشه دوست داشتم یکسری از مناطق توکیو رو حتما ببینم حالا برنامه امروز، رفتن به همون جاها بود جایی در غرب توکیو....
خداحافظی تدریجی با توکیوی جذاب...
اولین مقصد امروز، محله هاراجوکو (harajuku) بود مرکز مد و فرهنگ ژاپن، خیلی از موزه ها و مراکز تاریخی ژاپن هم توی همین منطقه هستش. هاراجوکو قطعا یکی از بهترین مناطق برای اهالی مد و خریده این محله پر از فروشگاه ها و خیابون های باحاله که توی هر لحظه ش و با هر قدمی که بر میداری یه اتفاق جدید و جذاب رو تجربه میکنی. دیدن جوون هایی با تیپ و آرایش های متفاوت و عجیب و غریب یکی از اصلی ترین ویژگی های این منطقه هستش فروشگاه های پر زرق و برق محصولات بهداشتی و آرایشی ژاپنی هم یکی از دلایل حضور مردم میتونه باشه خلاصه این منطقه انقدر پرطرفداره که حتی وسط روز که نه تایم صبحانه بود،نه نهار، مقابل اکثر رستوران ها صف طویلی می دیدیم...
همانطور که در حال قدم زدن و تماشا بودیم به یکی از معروف ترین و محبوترین خیابونهای هاراجوکو رسیدیم.
خیابون تاکشیتا (takeshita) پاتوق جوونای ژاپنی، خیابونی که فقط 360 متر طولشه اما تمام چیزهایی که توی هاراجوکو بود رو حتی با اغراق بیشتر میشد اونجا پیدا کرد، تاکشتیا رو هم باید در روز و هم در شب دید، فضایی زنده و پر از انرژی مردمان اکتیو ژاپن!!!... تا الان شلوغ ترین جایی که توی توکیو رفته بودیم همینجا بود. توی تاکشیتا هرچیز عجیب و غریبی رو میشه پیدا کرد از لباس ها و جوراب های رنگارنگ تا کیمونوها و لباس های سنتی ژاپن از غذاهای متنوع و خوشمزه ای که هرکسی با هر سن و سلیقه ای رو وسوسه میکنه تا کافه های حیوانات خانگی مختلف مثل جغد، گربه، سگ و ... خلاصه اینجا برای کسایی که اهل خرید و تیپ های متفاوت هستن جایی فوق العادست البته برای تماشای متفاوت ترین ها هم جایی بینظیره.
کم کم از همونجا پیاده بسمت معبد میجی (Meiji) راه افتادیم معبدی با مذهب شینتو که محبوب ترین مکان مقدس این مذهبه و هر سال جشن ها و فستیوال های زیادی اونجا برگزار میشه ، این معبد بعد از مرگ اولین امپراطور عصر مدرن ژاپن یعنی میجی تقریبا حدود صد سال پیش ساخته شد و البته توی جنگ جهانی دوم هم کلی آسیب دید که بعدها بازسازیش کردن.
از ورودی معبد که دروازه معروف شینتو هست عبور کردیمو وارد باغی به مساحت 700 هزار متر با 120 هزار درختی که مردم وقف کرده بودند شدیم، از وسط باغ خودمون رو به باغ اصلی که معبد داخلش قرارداشت رسوندیم راه های ورودی معبد از بین دو تا از بزرگترین دروازه های مقدس ژاپن میگذره دروازه هایی ساخته شده از زیباترین چوب های سرو که بیش از 1700 سال قدمت داره و هرکدوم ازین دروازه ها 12 متر هم ارتفاع دارن.
بعد از دعا و گشت و گذار در معبد، از همون در خارج شدیمو بسمت شیبویا (Shibuya) یکی از معروفترین ، پرترددترین و البته جذابترین محله ها و خیابونهای ژاپن حرکت کردیم.
در مقابل ایستگاه متروی شیبویا مجسمه ای برنزی بنام هاچیکو (Hachiko) قرارداره که به احترام سگی به همین نام ساخته شده داستان ازین قراره که هاچیکو هر روز به این منطقه میومد و منتظر صاحب خودش میشد تا از ایستگاه مترو برگرده. این سگ حتی بعد از مرگ صاحبش هم به مدت 9 سال به این محل میومد و منتظر اون میشد تا اونجایی هم که من میدونم یه فیلم هالیوودی هم براساس این داستان ساخته شده. خلاصه این مجسمه، نماد عشق و وفاداری هستش که خیلی از مردم برای دیدنش به اونجا میرن.
بعد از دیدن هاچیکوی فداکار پیاده بسمت چهارراه شیبویا یعنی نماد اصلی ژاپن حرکت کردیم تقاطعی شبیه میدان تایمز نیویورک، ساختمون های بلند با تابلوهای نئونی و ال سی دی های غول پیکر تبلیغاتی که کل منطقه رو نورانی کرده و اونجا رو تبدیل به یه منطقه زنده و پر جنب و جوش کرده بود تا اینجا خیلی چیز عجیب و متفاوتی به نسبت چهارراه های بزرگ دیگه توکیو ندیده بودیم تا اینکه چراغ راهنما قرمز شد و تمام ماشین ها متوقف شدند و جمعیت عظیم عابران پیاده ی منتظر در گوشه های تقاطع، از همه طرف وارد اون شدند.
اون موقع بود که فهمیدم چرا اینجا یکی از جذاب ترین چهارراه های ژاپن و البته جهان هستش ظاهرا هربار چراغ عابر سبز میشه حدود 3000 نفر ازجهت های مختلف از اون تقاطع عبور میکنن این لحظه باعث جذب خیلی از توریست ها به اون منطقه شده بود حتی چندین کافه معروف هم در چهار گوشه تقاطع در طبقات بالای بعضی ساختمان ها وجود داره که میشه رفتو در کنار پنجره در حالیکه قهوه مینوشی به تماشای چهارراه شیبویا و رفت و آمد مردم بشینی، ما هم روز متفاوت و جذابمونو تو یکی از همین کافه ها به پایان رسوندیم و در انتظار آخرین روز توکیو بودیم...
اولین مقصد آخرین روز توکیو رو با یکی از زیباترین باغ های توکیو شروع کردیم باغی بنام ریکوگین (Rikugien)، با پرداخت ورودیه ای بمبلغ 300 ین وارد باغ شدیم اینجا یکی از دو باغ بزرگ توکیو و نماد دوران سلطنتی ادو (Edo) هستش باغ با وجود جمعیت بسیار زیاد، آرامش خاصی داشت اولین و زیباترین شکوفه های گیلاس در توکیو رو میشد توی این باغ دید برای همین خیلی از ژاپنی ها برای ثبت شکوفه های گیلاس 2020 به اینجا اومده بودن، در کنار هر درخت عظیم با شکوفه های استثناییش هم یه نگهبان برای حفاظت از شکوفه ها حضور داشت.
فضای داخلی باغ بصورتی بود که فقط از راه های مخصوصی که درست کرده بودند میشد عبور کنیم و نهایتا زمانی رو برای تماشای اون همه شگفتی بایستیم البته دریاچه بسیار زیبایی هم وسط باغ وجود داشت که همرو بخودش جذب میکرد.
بعد از اونجا با مترو بسمت محله شینجوکو (shinjuku) رفتیم محله ای در شمال شیبویا و جایی تقریباً شبیه خود شیبویا، این منطقه هم جزو مناطق بسیار شلوغ ژاپن محسوب میشه و با قدم زدن تو کوچه پس کوچه هاش بیشتر میشه با فرهنگ جدید ژاپن و البته مردم ژاپن آشنا شد از اونجاییکه امروز برنامه باغ گردی داشتیم کم کم مسیرمون رو بسمت باغ ملی شینجوکو گیوئن (Shinjuku Gyoen National ) تغییر دادیم و چون که امروز روز اول بهار و مصادف با جشن هانامی یا همان جشن شکوفه های گیلاس بود بازدید از اون پارک رایگان بود (البته توی روزای عادی ورودیه اش 200 ینه).
باغ مربوط به 250 سال پیش میشه و از سه سبک متفاوت درست شده، سبک انگلیسی و فرانسه که در قسمت شمالی باغ دیده میشه و سبک سنتی ژاپنی که بخش جنوبی باغ هستش حدود 20 هزار درخت هم اونجا کاشته شده که 1500 تاش درختان گیلاسه.
مثل بقیه باغ ها، نقشه ای از محوطه و گونه های درختان موجود، بهمون دادن که البته این نقشه با بقیه فرق میکرد چون داخل اون، محل دقیق شکوفه های درختان مختلف رو برامون مشخص کرده بودن.
برخلاف باغ قبلی مردم میتونستن خیلی راحت روی چمن ها بشینن که البته بیشتر دراز کشیده بودنو رو به درختان زیبا یه زمان رویایی رو میگذروندن. این باغ بعنوان بهشت روی زمین شناخته شده که واقعا با قدم زدن دربین درختها و تماشای شکوفه ها و حتی دیدن ذوق و کیف مردم بهتر میشه اینو درک کرد.
با اینکه دوست نداشتیم از اون فضا و محیط خارج شیم اما بخاطر گشنگی شدید از باغ اومدیم بیرون.
روزمون رو با خوردن سوشی توی یکی از رستوران های سوشی فروشی شینجوکو تکمیل کردیم بنظرم یکی از جاذبه های ژاپن شاید همین سوشی فروشی ها باشه. سوشی یکی از معروف ترین غذاهای ژاپنه و از برنج، ترکیب سبزیجات، ماهی، میگو و بقیه جونور های دریایی تهیه میشه.
وارد رستوران شدیم، دور میز بزرگی کنار ژاپنی های عزیز نشستیم و سعی کردیم هرکاری اونا میکنن ماهم انجام بدیم. سفارش گیری ای وجود نداشت، هرچیزی(هر نوع سوشی) میخواستیم رو از روی ریلی که مقابلمون در حال رد شدن بود بر میداشتیم و نهایتا میتونستیم سوشی مورد نظرمون رو با تغییرات اندک، بلند اعلام کنیم تا اگه یکی از سرآشپزها صدامون رو شنید برامون درست کنه و روی ریل بزاره تا هرموقع اومد نزدیکت اونو برداری البته اگه تو این فاصله کس دیگه ای برنداشته باشه !!
خب بالاخره بعد از تست چندین سوشی که البته بنظرم یکی از یکی خوشمزه تر بود برای پرداخت صورتحساب ، پیشخدمت اومد و فقط تعداد بشقاب های چیده شده جلومون رو شمرد و با توجه به اینکه قیمت هر بشقاب سوشی 164 ین (بدون در نظر گرفتن نوع سوشی) بود هزینه رو پرداخت کردیم و از رستوران خارج شدیم.
بعد از اینکه با فضا و محیط شینجوکو هم آشنا شدیم بسمت آخرین مقصد یعنی روپونگی یا راپونگی (Roppongi) راه افتادیم منطقه راپونگی به لاس وگاس توکیو معروفه و بخاطر وجود رستوران ها، کافه ها و بارهای زیاد و مراکز تفریحی و سرگرمی ای که توی این محل هست زندگی شبانه این منطقه شهرت زیادی داره منطقه مرفه و سطح بالایی که حتی افرادی که توی این منطقه در حال رفت و آمد بودن به وضوح مشخص بود که از لحاظ مالی و اجتماعی از سطح بالایی برخوردارن یکی از کوچه های راپونگی با شیب تندی به ساختمان 54 طبقه ای بنام راپونگی هیلز منتهی میشه که با رفتن به بالای برج میشه تمام زیبایی راپونگی رو بدون حواشی داخلش دید.
خب به این ترتیب توکیوگردی ما هم تموم شد و لحظه های پایانی حضورمون توی توکیو رو اطراف محلمون در حالی که نمیدونستیم خوشحال باشیم یا ناراحت، گذروندیم و البته بیصبرانه منتظر شهر بعدی یعنی، یوکوهاما (Yokohama) بودیم.....