ذهن نوشت های یک چپ دست!
ذهن نوشت های یک چپ دست!
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

فقط با چند گام

اولش انکار میکنی... ذهنت قبول نمیکنه ه همین عشقی که تا ۹ شب پیشش بودی و کنارش شام خوردی دیگه نیست.

بعدش عصبانی میشی از دنیا و آدمهاش و خودت و خودش و همه و همه...

بعدش می افتی به چرا گفتن؟

چرا من؟ چرا اون؟ چرا الان ؟ چرا ؟


به سوالاتت که پاسخ دادی میرسی به غم و گریه ها و بغض های آبدار

و بعد می بخشی.خودت و خودش را

مال من داره میشه چهارسال. هنوز اندر خم مراحل اولیه

من چیزهای ساده را دوست دارم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید