سلام، من الیاس احمدی هستم و این اولین پستی هست که در سایت ویرگول مینویسم.
من یک آدم کمالگرا هستم؛ که مثلا با خودم فکر میکنم باید یک نویسنده خیلی قدرتمند بود تا اقدام به تولید محتوا کرد، یا باید در زمینه داستان سرایی استاد بود! حتی فکر میکنم باید یک دوره تخصصی در زمینه گویندگی برم اول بعد پادکست تولید کنم!
این موضوع به تولید محتوا محدود نمیشه، در هر زمینهای (?♂️) فکر میکنم باید همه جزییات به بهترین شکل ممکن در نظر گرفته بشه و کار بدون هیچ اشکالی پیشبره و یک خروجی بینظیر ارائه بشه. (وسواسی آزار دهنده)
اما این صفحه سفید رو که دیدم با خودم گفتم: شروع کنم! از یک جایی باید شروع بشه!
ما باید با اضطرابها و ترسهامون روبرو بشیم. اضطرابها و معیارهای سختگیرانهای که متاسفانه از خانواده، مدرسه، جامعه و این روزها از شبکههای اجتماعی و رسانهها به ارث بردیم.
مطالب روانشناسی زرد زیادی در اینستاگرام پیامهای انگیزشی و ساده انگارانهای در خصوص، کمالگرا نبودن، رشد و موفقیت و ... میدن اما من موافق این سادهانگاری نیستم.
یعنی به نظر من دوری از کمالگرایی خیلی زیاد سخته!
وقتی سالها با این مدل ذهنی و دیدگاه رشد و زندگی کردی رهایی ازش نمیتونه آسون باشه!
مثلا الان من به این فکر میکنم که خروجی اولین نوشتهام اینجا چطور از آب در میاد!؟ و شاید تو لایههای زیرین ذهنم ترس از شکست و قضاوت دیگران موج بزنه!
من از سال 84 در بازار کار فعالیت خودم رو شروع کردم و تجربههای زیادی در زمینه مارکتینگ و برندینگ دارم و با شرکتهای بزرگی در داخل و خارج ایران همکاری داشتم (از سال 96 تجربه همکاری با گروه اسنپ به عنوان سرپرست مارکتینگ و برندینگ منطقه شرق و شمال کشور رو داشتم و پیشتر با شرکتهای دانشبنیان و برندهای تجاری زیادی در ایران، امریکا، ترکیه، و کانادا همکاری داشتم) اما هیچ وقت روی اشتراکگذاری تجربهها و اطلاعات تخصصی و آنچه در زمینه تخصصی خودم میآموزم یا موضوع های مورد علاقه ام (مثل روانشناسی، خودشناسی، توسعه فردی، اقتصاد رفتاری) تمرکز عمیق و مستمر نداشتم (احتمالا نوشتن عبارت "عمیق" بخشی از کمالگرایی من باشه).
بهرحال با تلاش فراوان سعی کردم به این موانع ذهنی غلبه کنم و شروع کنم! سایت شخصی من مراحل پایانی طراحیشو سپری میکنه و الان دارم برای شما در سایت ویرگول مینویسم.
حس خوبیه، اینکه بدونی نوشتههاتو دیگران میخونن و خوب یا بد در موردش نظر میدن.
میدونین حرف من کمالگرا چیه؟ کمالگرایی درد داره!
کمالگرایی روی همه بخشهای زندگی من اثر گذاشته و تجربههای تلخی رو برام ایجاد کرده. خیلی جاها موقعیتها و فرصتهای بسیار خوبی رو از دست دادم بخاطر این وسواسها و معیارهای عجیب غریبی که فقط منو عقب انداختن و به من آسیب زدن!
کمالگراها به شدت درگیر اهمال کاری (Procrastination) میشن که ریشهاش میتونه اضطرابهای درونیشون باشه.
اهمالکاری رو براتون تعریف کنم:
به تعویق انداختن امور و تعلل ورزیدن در انجام کارها، تصمیمها و اقدامات ضروری زندگی برای روبرو نشدن با اضطراب و ترس از شکست و قضاوت شدن و مورد شماتت قرار گرفتن (درد ناشی از شکست) و ...
اهمالکارها، وظایف ضروری را انجام نمیدهند و عقب میاندازند و اول سراغ وظایف و کارهای کماهمیت یا بیاهمیت و با اولویت پایین میروند. معمولا کارهایی که لذت و جذابیت بیشتری دارن رو اول انجام میدن و اگر اقدامی لذت کم و یا رنج بیشتری داشته باشه (هرچند فوری و مهم) به تعویق میندازن!
این روزها کار رو زخمی میکنم! شروع میکنم یک گوشه خیلی کوچکی از یک کار رو انجام میدم و سعی میکنم آروم آروم تکمیلش کنم. یعنی یک پروژه یا کاری که لازمه انجام بدم رو به بخشهای کوچکتری تقسیم میکنم و خیلی روی خودم فشار نمیارم، اما یک قدم اول رو برای شروع برمیدارم. به نظر من با این کار، در انجام اموری که ممکنه قضاوت سایرین رو به دنبال داشته باشه قویتر و شجاعتر میشم و اضراب شروع کار رو کاهش میدم.
به نظرم با این شروع کردنهای کوچک به مرور عضلات تصمیمگیری من قویتر شده و عزتنفس و اعتماد به نفسم بیشتر و بیشتر میشن.
میدونین که مدت زیادی از انشاء نوشتن دوران تحصیل میگذره و من هم یک نویسنده حرفه ای نیستم ولی با خودم میگم اگر بخواهم صبر کنم و 10 تا دوره نویسندگی ببینم بعد شروع کنم شاید هیچ وقت شروع نکنم.
فکر میکنم برای شروع کار باید بی خیال کیفیت بشوم و فقط شروع کنم و آهسته کار رو بهبود بدم!
به تاثیرات مختلف و مخرب کمال گرایی که فکر کنید متوجه میشین که باید یک اقدام جدی برای رفع آن داشته باشیم.
به این فکر کنید که به عنوان یک مدیر، پدر یا مادر، یک کار آفرین، یک هنرمند و ... چقدر میتونه کمالگرایی فرایند پیشرَوی ما رو دچار بحران کنه؟ فکر میکنید کمالگرایی ما و یا اهمال کاری های ما چه تاثیر مخربی روی زندگی اطرافیان ما داره؟
الان حتی نمیدونم باید رسمی بنویسم یا محاورهای! تصمیم جدی براش ندارم هنوز! اما فعلا فقط دارم مینویسم که پیاممو برسونم به شما و کار رو زخمی کرده باشم!!!!
سختگیریها و کمالگرایی والدین ما در کودکی، یا معلمهای دوران دبستان آسیبهای جدی به روان ما میتونه زده باشه! ریشه اضطرابها رو باید در کودکی دنبال کرد! بخش زیادی از اهمالکاریهای ما بخاطر همین اضطرابهاست. ما کارها رو شروع نمیکنیم که تنبیه نشویم، قضاوت نشویم، زیر سوال نرویم، متحمل درد نشویم و اطرافیان ما به "من ناکافی" که یک تصویر معیوب ذهنی ما از خودمون هست پینبرند!
ما توانمندیها و پتانسیلهامون رو پنهان میکنیم، بخاطر اینکه این ترسهای پنهان درونی وجود دارند؛ و این اضطرابها و نگرانیهای پنهان، جلوی ابراز ظرفیتهای درونی، رشد و ترقی ما رو میگیرند.
البته یک واقعیت بسیار مهم که باید بگم این هست که بخش زیادی از کمالگرایی و اضطرابهای ناشی از کودکی باید تحت نظر یک فرد متخصص و با تجربه درمان شود.
این رو هم در نظر داشته باشید که کمالطلبی، پیشرفت طلبی و رشد طلبی خیلی متفاوت هستند با کمال گرایی منفی!
کمالگرایی مثل یک بیماری و زخم قدیمی آزارمان میدهد و اجازه رشد و پیشرفت به ما نمیدهد!
کمالگرایی منفی باعث میشه راندمان یا بهرهوری (کارایی) ما بسیار کاهش پیدا کنه و نتونیم به تارگتها یا همون اهدافی که برای خودمون مشخص کردیم برسیم؛ و یا اهدافی که سازمانمون برامون در نظر گرفته تحقق پیدا نکنن! در نتیجه با وجود استعدادها و پتانسیلِ ارزش آفرینی بسیار زیاد از دید سایرین، سودمندی یا کارایی پایینی خواهیم داشت.
برای شروع بیخیال کیفیت عجیب غریب!
فقط شروع کنیم و کار رو زخمی کنیم.
اینجا گاهی از توسعه فردی و بهرهوری براتون مینویسم، گاهی از کسبوکار و مارکتینگ و برندینگ.
دوست دارم من هم از شما بشنوم و بازخورد بگیرم و قطعا نشون دهنده حمایتتون خواهد بود.
اگر اولین نوشته من براتون مفید بود و به شما هم برای شروع کردن و رهایی از کمال گرایی منفی انگیزه داد ❤️ کنید و نظرتون رو از طریق کامنت برای من بنویسید و به من برای فاصله گرفتن هرچه بیشتر از دام کمال گرایی منفی انگیزه بدین. امیدوارم انرژی مثبت شما باعث بشه در کنار هم به سمت کمال طلبی مثبت، استفاده هرچه بیشتر از ظرفیت های درونی و رشد فردی حرکت کنیم.
برای دنبال کردن صفحه اینستاگرام من اینجا ? کلیک کنید.
همچنین میتونین از طریق وب سایت شخصی من، و یا لینکدین با من در ارتباط باشید.