یکی از شاخص های مهم هر شهر پیشرفته در دنیا، حمل و نقل عمومی کارآمد است. در حقیقت همین عنوان کیفیت زندگی بالاتر، ترافیک روان تر، آلودگی کمتر و ... در پی دارد. من هم با وجود شرایط جدید، هم چنان حمل و نقل عمومی را می پسندم. چندی پیش سوار اتوبوس شهری بودم. به این فکر افتادم که بد رانندگی کردن راننده اتوبوس چقدر بر استهلاک اتوبوس تاثیرگذار است. ابعاد اجتماعی و فرهنگی و قانونی قضیه به کنار. انسان زمانی که چشمی بالای سر خود نبیند قطعا سرکشی می کند در هر جایگاه و مقامی.
با این سامانه بلیت الکترونیکی که برای اتوبوس های درون شهری راه افتاده، برخی مشکلات حل شده و خیلی مشکلات دیگر با همین سامانه و اندکی شعور مدیریت قابل حل است. از مشکلات حل شده می توان به نبود پول خرد و مکانیزه شدن ساعات کاری راننده ها اشاره کرد. از اونطرف در این سامانه اطلاعات خام زیادی ذخیره میشه که با تحلیلشون خیلی اطلاعات زیادی میشه به دست آورد تا سیستم حمل و نقل عمومی را بهینه و کارآمد کرد. از جمله می توان ساعات شلوغی را مشخص کرد و در آن ساعات اتوبوس پشتیبان درنظر گرفت.
ایده ای که بنده به ذهنم رسید این هست که الگوی رانندگی هر راننده ثبت شود. بدین صورت که مسافت، سرعت و شتاب با همین سنسورهای موجود قابلیت ثبت دارد. اما پیشنهاد من اعمال سنسورهایی برای اندازه گیری آلودگی و لنت ترمز نیز هست. با ثبت این موارد می توان یک الگوی شهری رانندگی هر شهر یا هر خط اتوبوس را درآورد و هنگام تست تئوری و تجربی هر اتوبوس، این الگو اعمال شود و پارامترهای مربوط به دست آید. ممکن است یک اتوبوس با این سیستم موتوری برای لندن مناسب باشد ولی برای ایران نه. نکته دو آموزش رانندگان به استفاده از الگوی رانندگی بهینه و تشویق رانندگانی که از این الگوی پیشنهادی استفاده می کنند.
اینگونه در دوبحث مادی و غیرمادی پیشرفت قابل ملاحظه ای صورت می گیرد. بحث مادی شامل کاهش مصرف سوخت، کاهش تولید آلاینده ها، کاهش استهلاک اتوبوس و تعمیرات مربوطه می شود. در بحث غیرمادی می توان به کاهش بیماری های مربوط به آلودگی، راحتی مسافران و جلب اعتماد عمومی اشاره کرد.
من مطمئنم اگر حمل و نقل عمومی به نحو درست به بخش خصوصی واگذار می شد، با توجه به محدودیت منابع قطعا سراغ این موضوع می رفتند و نتیجه خوبی به دست می آمد.