مسئله مهمیه!! ماجرا از این قراره که کنار هم بودن زیباس و جذابه. زیادی کنار هم بودن میشه سیریش شدن. همینطور که تو مهمون داری و میخوای با مهمون هم جنست تنها باشی، منم دوست دارم با دوستان هم جنسم تنها باشم. نیاز دارم و نیاز داری که گاهی نباشیم. این معنیش جدایی و خیانت و دعوا و چیزهای بد نیست. این صرفا رفع نیاز هاییه که از دست تو برنماد رفعشون کنی.
بردمش اورژانس برای دا درد شدیدی که داشت. مثل پروانه دورش میچرخیدم. قبل از اینکه دکتر بگه براش همه چیز محیا کردم. کفش میخواست، قبل از اینکه پرستار براش دمپایی پیدا کنه کفشاما بهش دادم که بپوشه. ولی از یه نقطه ای نیاز داشت تا یه هم جنسش کنارش باشه و اون از این درد خبر داشته باشه. دوستش اومد و من رفتم با فاصله مواظب بودم تا اگه نیاز بود برم کمک. و بودن به هم جنسش باعث شد راحتتر با دردش کنار بیاد و خوب بشه. این به این معنا نیست که من مشکلی دارم. فقط این حقیقتا یاد آور میکنه که بعضی وقتا من نمیتونم بعضی چیزها را رفع کنم. و این موضوع کاملا دو طرفس.
من گاهی نیاز دارم سوار دوچرخم بشم و پا بزنم و بعد از چند ثانیه وارد دنیای خودم بشم و با خودم مسائلم را حل کنم. یا تنهایی برم کافه و خودم را به یه چایی مخصوص دعوت کنم. یا با دوستان هم جنسم برم بیرون و صحبتهای خاص خودمون را بکنیم، شوخی هایی از جنس متفاوت، از چیزایی بگیم که برای بقیه مسخرس ولی برای ما مهمه. و این به معنی دوست نداشتن یا خیانت نیست.
بعضی وقتا بهم فضا بدیم. این فضا ندادن باعث فراری شدن میشه. باعث دورغ گفتن میشه. باعث انجام دادن کارای مخفیانه میشه. باعث حساسیت بیشتر میشه. باعث فضا ندادن بیشتر میشه. باعث دروغهای بیشتر میشه. باعث مخفیکاری بیشتر میشه. باعص حذف حریم خصوصی و دخالت های بیجا میشه. و در نهایت باعث فرار کامل یه نفر از دست یه نفر دیگه میشه.
میگفت رابطه مثل یه پرنده کوچولو تو مشت آدمه. زیادی فشارش بدی میمیره. البته که اگه زیادی هم رها بذاری فرار میکنه و گربه میخورتش. باید همه چیز به اندازه باشه. یه بار یکم فشار بده اگه جیغ پرنده در اومد آزادی هاش را تنظیم کن. پرنده ها دوست ندارن برن. ولی خورده شدن توسط یه گربه بهتر از مردن تو مشت کسیه که دوستش داری.
