ویرگول
ورودثبت نام
مجتبی یکتا
مجتبی یکتا
خواندن ۲۲ دقیقه·۲ سال پیش

بیت‌کوین، تحقق رویای کریپتوآنارشی

تصویری از مجسمه‌ی ساتوشی ناکاموتو، خالق بیت‌کوین که در بوداپستِ مجارستان رونمایی شده است.
تصویری از مجسمه‌ی ساتوشی ناکاموتو، خالق بیت‌کوین که در بوداپستِ مجارستان رونمایی شده است.


در بین گروه‌های مختلفِ مردم، پول معنای متفاوتی دارد. پول ارزشی نمادین است که به دارنده‌ی آن انگیزه می‌دهد و فقدانش نارضایتی ایجاد می‌کند. برخی روانشناسان معتقدند، واکنش افراد در برابر پول و ارزشی که پول در ذهن آنان ایجاد می‌کند، چکیده‌ای از تجربیات گذشته‌ی زندگی آنان است، با اندازه‌گیری مفهوم پول در ذهن شخص حتی می‌توان پرتوی بر زندگینامه‌ی او انداخت. با وجود اهمیت بسیار بالای پول، اما چند دهه‌ای می‌شود که شهروندان جهانی ساده‌انگارانه، کنترل مسائل مالی را به اقتصاددانان، حکومت‌ها و بانک‌ها واگذار کرده‌اند؛ مجموعه تشکیلاتی که بارها ثابت کرده می‌تواند یک شبه مردمِ بی‌اطلاع را به مال‌باختگانی بی‌پناه تبدیل کند.

حدود 13 سال پیش در سپتامبر 2008 بدترین سقوط بازار سهام در وال استریت از زمان سقوط بزرگِ 1987 رخ داد. این سقوط ناشی از ترکیدن حباب، در صنعت املاک و مستغلات بود. در این مجال نمی‌توان جزئیات بحران اقتصادی 2008 و 2009 را بررسی کرد، اما یکی از دلایل اصلی رشد حباب مسکن، بانک‌های وام‌دهنده و شرکت‌های بیمه‌ای بودند که به سرمایه‌گذاران تضمین می‌دادند، وام‌گیرندگان توان مالیِ کافی برای پرداخت قرض دارند، در حالی که بانک شرایط وام را آنقدر آسان گرفته بود که هر فردی حتی بدون درآمد و شغل می‌توانست وام بگیرد. سرمایه‌گذاران به نهادهای مالیِ ناظر و شرکت‌های بیمه اعتماد داشتند، بی‌خبر از وضعیت زندگی افرادی که وام دریافت می‌کنند، در واقع آتش به دارایی خود زدند. وقتی بسیاری از مردم نتوانستند اقساط وام را پرداخت کنند، خانه‌ها مصادره و به نصف قیمت فروخته شد. این چنین بود که ارزش سهامِ وامِ مسکن سقوط کرد و حباب مسکن ترکید.

پس از مرگ هوگو چاوز در سال 2013، نیکلاس مادورو، دوست و متحد چاوز رییس دولت جدید شد. با شروع بحران از دوران چاوز و بدتر شدن آن در دوران مادورو، ونزوئلا بحرانی سیاسی/اقتصادی را تجربه کرده که امروز دیگر بحرانی انسانی است. در سال 2018 با رشد نرخ تورم تا 10 میلیون درصد، مردم ونزوئلا با مشکلات شدیدی برای دسترسی به غذا، مراقبت‌های بهداشتی و دارو مواجه شدند. چندی پیش در ماه می دولت ونزوئلا اعلام کرد حداقل دستمزد کارگران را 30 درصد افزایش خواهد؛ رقمی معادل 3 دلار آمریکا! این در حالی است که در ونزوئلا قیمت یک کیلوگرم گوشت حدودا 3 دلار و 75 سنت است. در ونزوئلا هر روز تعداد بیشتری از مردم مجبور می‌شوند کنار خیابان و در چادر زندگی کنند. نمونه‌ی این بحران‌ها در آرژانتین، زیمبابوه و ایران هم وجود دارد. دست‌اندازیِ دولت بر اموال مردم تقریبا در همه کشورها کم و بیش وجود دارد. چند دهه‌ای می‌شود که پژوهشگران و فعالان اجتماعیِ مستقل، به دنبال راه‌حلی برای کوتاه کردن دست دولت از جیب مردم و یافتن شکل جدیدی از اقتصاد هستند. در ادامه به برخی از این تلاش‌ها اشاره خواهد شد.

ارز اجتماعی

در طول تاریخ عمده‌ترین شکل اقتصاد، اقتصاد بازاری بوده است. در این سیستم ارزش کالاها بر اساس عرضه و تقاضا سنجیده می‌شود. قرن‌هاست که این سیستم به خوبی کار می‌کند، اما از دوران یونان باستان، در بین فیلسوفانی نظیر ارسطو شکل دیگری از اقتصاد به نام تدبیر منزل شناسایی شده بود. حکمای یونان، تدبیر منزل را دومین قسم از اقسام سه‌گانه‌ی حکمت عملی برشمرده‌اند. اقتصاددانان برای تقلیلِ اهمیت و جایگاه این نوع اقتصادِ اصلی (Core Economy) به آن اقتصاد غیربازاری می‌گویند. محل فعالیت این اقتصاد همان جایی است که ما هر روز بعد از کار به آنجا می‌رویم، یعنی خانه، اجتماعِ محلی و جامعه‌ی مدنی. از منظر GDP (تولید ناخالص داخلی) کار مهمی در این حوزه صورت نمی‌گیرد به جز تربیت کودکان، مراقبت از کهن‌سالان، برگزاری انتخابات در سطح محلی، شهری و کشوری، پاسخگو نگه داشتنِ مقاماتِ مسئول و تمرین دموکراسی، مبارزه برای عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست، همین!

پروفسور ادگار کان (Edgar S. Cahn) در سال 2000 در کتاب خود با عنون «مردم بی‌مصرف نمی‌خواهیم: در ضرورت تولید همکارانه»[1] با خلق مفهوم و سیستمی به نام بانک‌داری زمان نشان داد که ارزش‌های فراوانی می‌توان در اقتصاد اصلی خلق کرد که در اقتصاد بازار امکان‌پذیر نیست. اقتصاد بازار ارزش کالا را براساس کمیاب بودن آن می‌سنجد در حالی که ارزش‌هایی همچون عشق، هم‌دردی، کمک‌های کوچک همسایگان به یکدیگر و افراد ناتوان در اقتصاد بازاری جایگاهی ندارد. او با خلق ارزی به نام پول-زمان این ایده را مطرح کرد که هر کس می‌تواند با صرف وقت خود برای کمک به دیگری مقداری پول-زمان به دست بیاورد. مهم نیست آن کار چه باشد، در این سیستم بر خلاف اقتصاد بازار همه‌ی کارها با هم برابرند و هر کس بر اساس مقدار ساعتی که کار کرده پول-زمان بدست می‌آورد. بنابراین حتی افراد کم‌توان هم می‌توانند مفید باشند و پول-زمان بدست بیاورند و از آن پول-زمان برای دریافت کمک و خدمات دیگران بهره ببرند. امری که در اقتصاد بازار غیرممکن است چون در این سیستم ارزش کار یک ساعت دلالِ خودرو ممکن است برابر با صدها ساعت کار یک معلم باشد! در اقتصاد بازاری تعداد زیادی از مردم، بی‌مصرف هستند مثلا ارزش کار مادری که سالها عشق به فرزندانش داده هیچ انگاشته می‌شود.

در حال حاضر بعد از اینکه سیستم بانک‌داری زمان در کشورهای مختلفی نظیر آمریکا، انگلستان، نیوزلند، مکزیک، سنگاپور و ... شروع به کار کرد، مردم توانستند در اجتماع‌های محلیِ کوچک به یکدیگر کمک کرده و پول-زمان کسب کنند. حتی زندانیان هم می‌توانند ارزش خلق کنند به عنوان مثال زندانیان در اسکاتلند با ساختِ دوچرخه برای بچه‌های آفریقا پول-زمان بدست آورده و آن را برای خانواده‌ی خود ارسال کردند.

با توجه به رشد فناوری و انجام کارهای بیشتر توسط ربات‌ها و نرم‌افزارها ممکن است در آینده دیگر شغلی برای تعداد کثیری از انسان‌ها وجود نداشته باشد. بنابراین برخی از دانشمندان با الهام از مفهوم پول-زمان به ایده‌ی درآمد پایه همگانی (Universal Basic Income) رسیده‌اند به این معنی که همه‌ی شهروندان یک کشور که دارای سن قانونی هستند، بدون قید و شرط و در نظر گرفتن میزان درآمدی که دارند ماهیانه مبلغی را از دولت دریافت کنند[2]. با وجود تلاش‌های فراوان هنوز بانک‌داری زمان به صورت فراگیر در بسیاری از کشورهای جهان همچون ایران پیاده‌سازی نشده است. واجب است فعالان اجتماعی در ایران با این سیستم آشنا شوند و بیشتر روی این موضوع تحقیق و کار عملی صورت بگیرد.

ارز دیجیتال

با گسترشِ استفاده از پول دیجیتال در بین مردم دولت‌ها متوجه شدند، این سیستم بستر بسیار مناسبی برای پول‌شویی و انجام تراکنش‌های مالیِ ناشناس است؛ امری غیرقابل پذیرش برای قدرت‌های بزرگ. دولت فدرال آمریکا از همان آغاز در برابر ارز دیجیتال شمشیر را از رو بست. اما در آغاز راه کارآفرینانِ آمریکایی در رویای خود تصور می‌کردند می‌توانند به راحتی مناسبات اقتصادیِ جاری را برهم زده و انحصار دولت بر پول را برچینند. یکی از این کارآفرینان دکتر داگلاس جکسون (Dr. Douglas Jackson) بود. او روزها بیماران مبتلا به سرطان را درمان و شب‌ها برای ایجاد اولین پول دیجیتالی کدنویسی می‌کرد تا اینکه بالاخره توانست در سال 1996 ارز دیجیتال E-Gold را با پشتوانه‌ی طلا و نقره راه‌اندازی کند. برای توسعه‌ی کسب و کار، در چند سال اول جکسون، حساب‌های بازنشستگی خود را خالی کرد، خدمات پزشکی خود را فروخت و کارت‌های اعتباری خود را شارژ کرد تا توانست 1 میلیون دلار سرمایه جمع‌آوری کند. نتیجه‌ی زحمات او در سال 2000 به بار نشست وقتی تعداد تراکنش‌ها تنها در دو ماه از 50 هزار رد شد، این تعداد بیشتر از کل تراکنش‌ها در 3 سال و نیم گذشته بود. تا ماه نوامبر تعداد تراکنش‌های E-Gold که حالا 20 کارمند داشت به عدد 1 میلیون رسید. رشد شرکت در سال 2001 هم ادامه داشت تعداد حساب‌های مشتریان از 134 هزار به 288 هزار رسید که در مجموع 16 میلیون دلار دارایی داشتند. شرکت E-Gold در اوج دوران موفقیت، ارز دیجیتال خود را با 3.8 تن طلا به ارزش 85 میلیون دلار پشتیبانی می‌کرد و در صنعت پرداخت برخط بعد از پی‌پال دومین شرکت ارائه دهنده‌ی اینگونه خدمات بود.

با اوج‌گیری محبوبیت E-Gold به تدریج جریان‌های مخالف برای حمله به این ارز دیجیتال خود را آماده می‌کردند. در سال 2003، سرویس مخفی ایالات متحده حین انجام عملیاتی برای رهگیریِ گروهی از مجرمان که با حملات فیشینگ (phishing) اطلاعات میلیون‌ها کارت اعتباری را دزدیده بودند، متوجه شد این گروه برای انتقال وجه از خدمات E-Gold بهره می‌برد. جکسون زمانی متوجه خطر شد که در سال 2005 مقاله‌ای در نیویورک تایمز در مورد این گروه نوشته و از E-Gold به عنوان شرکت حمایت‌کننده از مجرمان نام برده شد. در آن مقاله ادعایی کذب مطرح شد که E-Gold حتی مقدار طلای کافی برای پشتیبانی از ارز دیجیتال خود ندارد. تلاش‌های جکسون برای مذاکره با اف‌بی‌آی ثمری نداشت و در نهایت در اواسط دسامبر 2005 دو گروه از نیروهای پلیس به دفتر و منزل او و گروه سومی هم به مرکز داده‌ی شرکت، واقع در اورلاندو حمله کردند. پلیس فدرال بیش از 100 جعبه پرونده‌ی الکترونیک و پرونده‌های کاغذی از جمله شناسنامه، عکس‌ها و حتی سند مربوط به قبرستان خانوادگی جکسون را هم با خود بردند. بعد از این اتفاق، جکسون با پلیس فدرال کاملا همکاری کرد، و اغلب مجرمان اینترنتی که از خدمات E-Gold سوء‌استفاده کرده بودند، با کمک او دستگیر شدند. با این حال پس از یک سال و نیم دادگاه و مذاکره با اف‌بی‌آی، جکسون به جرم ارائه‌ی خدمات پولی غیرمجاز و ارتکاب به پولشویی، گناهکار شناخته شد. با حکم دادگاه او به 36 ماه آزادی تحت نظارت، 6 ماه حبس خانگی و 300 ساعت انجام خدمات عمومی محکوم شد، به علاوه‌ی پرداخت 1.2 میلیون دلار جریمه نقدی و دو شرکت او هم به پرداخت 300 هزار دلار جریمه محکوم شدند.

سرنوشت داگلاس جکسون برای همه درس عبرتی شد و جنبش سایفرپانک‌ها که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد تجربیات گران‌بهایی از پروژه‌ی E-Gold و دشواری‌های پیش روی آن به دست آوردند. مطالعه‌ی موردیِ E-Gold نشان داد سیستم‌های پولیِ دیجیتالی اگر متمرکز باشند چه نقاط ضعفی خواهند داشت و حملات احتمالیِ سایبری و غیرسایبری به آن چگونه و از کدام سو پایه‌ریزی می‌شود. بی‌شک این تجریبات در خلق ایده‌ی بیت‌کوین نقش مهمی داشته است. بعد از محکومیت، زندگی مشترک داگلاس جکسون از هم پاشید و مجبور شد آپارتمان خود را بفروشد، ساتوشی ناکاموتو به درستی دریافت که برای در امان ماندن و محافظت از بیت‌کوین باید هویت خود را مخفی کند همانطور که بعد از خلق بیت‌کوین مشاهده می‌شود رسانه‌های جریان اصلی در جهان هنوز هم هر از گاهی صفحاتی را با حمله به بیت‌کوین قلمی می‌کنند.

سایفرپانک‌ها

با توسعه‌ی سه الگوریتم رمزنگاریِ مهم در دهه‌ی 1970 این امکان برای مردم عادی فراهم شد که پیام‌های خود را با استفاده از منابع محاسباتی متوسط به گونه‌ای رمزنگاری کنند که تا وقتی کلید اختصاصی مخفی باشد، در برابر حمله دولت‌ها مقاومت کند. این امکان در تاریخ بشر بی‌سابقه بود، چراکه دولت‌ها در رمزنگاری و رمزگشاییِ پیام‌ها همواره در طول تاریخ، دست بالاتری داشتند. این سه الگوریتم عبارتند از الگوریتم رمزنگاریِ متقارن DES الگوریتم رمزنگاری نامتقارن RSA و پروتکل تبادل کلید دیفی-هلمن (Diffie-Hellman). توسعه‌ی اینگونه الگوریتم‌ها در آستانه‌ی انقلاب رایانه‌های شخصی رخ داد به گونه‌ای که رایانه‌ها دیگر ابزارِ اختصاصیِ اعمالِ قدرتِ دولت نبودند، بلکه جای خود را در بین مردم به عنوان وسیله‌ای برای کمک به توانمندسازی و خودمختاری مردمِ عادی باز می‌کردند. کاربرد رمزنگاری را به دو دسته کلی می‌توان تقسیم کرد. یکی رمزنگاری-برای-امنیت (crypto-for-security) و دیگری رمزنگاری-برای-حریم‌خصوصی (crypto-for-privacy)، اولی کاربردهایی نظیر محافظت از تراکنش‌های مالی و رمزنگاری اطلاعات کارت اعتباری دارد، در حالی که دومی اهداف اجتماعی و سیاسی را دنبال می‌کند. پیشروهای رمزنگاری به تفاوت این دو کاربرد آگاهی کامل داشتند؛ آنها پیش‌بینی کرده بودند که با ورودِ فعالان اجتماعی/سیاسی حاضر در فضای غیربرخط یا آنالوگ، به فضای برخط، و با وجود سهولتِ پایش، پرونده‌سازی و جستجوی همه چیز در این فضا، کشور به سرعت به جامعه‌ای تحت کنترل و استبدادی تغییر خواهد یافت.

یکی از این پیشروها، دانشمند علوم رایانه و متخصص رمزنگاری به نام دیوید چوم (David Chaum) بود که مقاله‌ی معروف او با عنوان «امنیت بدون شناسایی: سیستم‌های تراکنشی برای کنار گذاشتن برادر بزرگتر» به عنوان منبع الهام بسیاری از فعالین جنبش سایفرپانک شناخته می‌شود. او در این مقاله پیش‌بینی می‌کند که «ظهور سیستم‌های بزرگِ معاملاتیِ خودکار، قریب الوقوع است». بنابراین سازندگانِ چنین سیستم‌هایی باید در پایه‌ریزی بنیان‌های آن نهایت دقت و دوراندیشی را داشته باشند. «هر تصمیمی که در انتخاب معماریِ مناسب برای راه‌اندازیِ این سیستم‌ها بگیریم، در درازمدت بر متمرکز بودن اقتصاد ما، بر برخی از آزادی‌های اساسی ما و حتی بر دموکراسی ما تاثیر خواهد گذاشت. این انتخاب‌های پایه‌ای، جهتِ حرکتِ اقتصادی و اجتماعی ما را تعیین خواهد کرد، امری که با گذشت زمان احتمال برگشت از آن به طور فزاینده‌ای کاهش خواهد یافت»[3].

سایفرپانک‌ها قدری فراتر از چوم پیش رفتند، از منظر سایفرپانک‌ها در دنیای امروز رسیدن به تغییرات گسترده‌ی سیاسی/اجتماعی و محدود کردن قدرتِ دولت و سایر نهادهای حکومتی با رمزنگاری ممکن خواهد بود و بدون آن رسیدن به چنین هدفی غیرممکن است. مفهوم سایفرپانک ارتباط نزدیکی با مفهوم کریپتوآنارشی دارد. کریپتوآنارشی فلسفه‌ای سیاسی است که در شکل آرمانی خود معتقد است قوانین تنها باید با زبان ریاضی توصیف شوند و برای اجرای این قوانین باید آنها را در قالب کدهای رایانه‌ای برنامه‌نویسی کرد.

اعضای جنبش سایفرپانک در گروه‌های ایمیلی در مورد مسائل متنوعی به بحث و تبادل نظر با یکدیگر پرداختند. یکی از آنها مساله‌ی پول به مثابه ابزارِ اعمالِ قدرتِ دولت بود، و اینکه چگونه می‌توان ارز دیجیتالیِ پراکنده و بدون وابستگی به نهادهایی چون بانک مرکزی خلق کرد تا در جامعه‌ی آرمانیِ کریپتوآنارشی افراد بتوانند با یکدیگر تعامل و دادوستد داشته باشند. بیت‌کوین از درون همین گروه‌های ایمیلی ظهور کرد اما قبل از آنکه به خود بیت‌کوین بپردازیم به طور خلاصه ببینیم این پارادایمِ جدید چگونه ظهور کرد و بیت‌کوین چگونه چالش‌های ارز پراکنده را حل کرده است.

طرح خام

به دنبال انقلاب رمزنگاری در دهه‌ی هفتاد ایده‌ی خلقِ پولِ پراکنده بدون هرگونه وابستگی به دولت به تدریج شکل گرفت و در دهه‌ی هشتاد و نود ادامه یافت. فردریک هایک اقتصاددان اتریشی و برنده‌ی نوبل اقتصاد در مصاحبه‌ای معروف در پاسخ به سوالی مربوط به اصلاح نظام پولی با توجه به سیاست‌های ریگان که منجر به افزایش بدهی آمریکا شده بود اینگونه ظهور بیت‌کوین را پیش‌بینی می‌کند: «فکر نمی‌کنم تا وقتی‌که نتوانیم پول را از چنگ حکومت‌ها دربیاوریم، پول مناسبی در اختیار داشته باشیم. این کار را نمی‌توان با خشونت انجام داد. تنها کاری که از دستمان برمی‌آید ایجاد پولی است که آنها را دور بزند و نتوانند متوقفش کنند».

تیموتی سی می (Timothy C. May) از بنیان‌گذاران جنبش سایفرپانک در بیانیه‌ی معروفِ کریپتوآنارشیست به این نکته اشاره می‌کند که با توجه به پیشرفت فناوریِ رایانه‌ها، امکان رد و بدل کردن اطلاعات به صورت ناشناس فراهم آمده و در نتیجه تعاملات اقتصادیِ ناشناس برای انتقال داراییِ دیجیتال شکل خواهد گرفت. در نتیجه ساخت قراردادهای هوشمند و پول دیجیتالی مناسب برای آن نیز اجتناب‌ناپذیر خواهد بود: «همانطور که فناوری چاپ در قرون وسطی، مناسبات قدرت را در بین طبقات و اصنافِ مختلفِ اجتماعی تغییر داد، روش‌های رمزنگاری هم تغییرات بنیادینی در ماهیت شرکت‌ها و نحوه‌ی دخالت دولت در تعاملات اقتصادی ایجاد می‌کند. با ترکیبی از بازارهای اطلاعاتی و کریپتوآنارشی، تبادل دارایی در قالب کلمات یا تصاویر در بازارهایی با قابلیت نقدشوندگیِ بالا فراهم خواهد آمد. درست همانطور که یک اختراع به ظاهر جزئی مانند سیم خاردار امکان حصارکشیِ کشتزارها و مزارع وسیعی را فراهم کرد و در پی آن مفاهیمِ حقوقِ زمین را در آمریکا متحول ساخت، به نظر می‌رسد کشف کوچکی در شاخه‌ای کمتر شناخته شده در ریاضی، در حال برچیدنِ آن سیم خاردارهای مالکیت معنوی است».

کم کم دیگران هم به این طوفان فکری پیوستند، میلتون فریدمن دیگر اقتصاددان و برنده‌ی نوبل اقتصادی در جایی می‌گوید: «معتقدم که اینترنت به یکی از نیروهای اصلی برای کم کردن نقش دولت تبدیل خواهد شد. چیزی که اکنون وجود ندارد اما به زودی توسعه داده می‌شود، و آن نوعی پول نقد الکترونیکِ (E-Cash) قابل اتکا است. روشی که به وسیله‌ی آن می‌توانید بر بستر اینترنت، مبالغ را از شخص الف به ب منتقل کنید، بدون اینکه الف و ب یکدیگر را بشناسند. روشی که انگاری من 20 دلار به شما بدهم ولی هیچ سابقه‌ای از اینکه این پول از کجا آمده جایی ثبت نشده باشد، و شما بدون اینکه بدانید من کی هستم آن پول را دریافت کنید. چنین چیزی بر بستر اینترنت توسعه داده خواهد شد و استفاده از اینترنت را برای مردم آسان‌تر خواهد کرد».

بالاخره در سال 1998، رمزنگار، دانشمند علوم رایانه و ریاضی‌دانی به نام وِی دای (Wei Dai) که یکی از اعضای گروه ایمیلی سایفرپانک بود پیشنهادِ سیستم پولی الکترونیک به نام B-money را در گروه ارسال کرد. طرح B-money اشکالات فراوانی داشت به طوری که خودِ دای هم به آن اشاره می‌کند اما به عنوان قدمی رو به جلو حداقل مساله را شفاف کرد و طرح او به عنوان نقشه‌ی راهی برای سایر برنامه‌نویسان بود به طوری که فقط می‌بایست اشکالات طرح را برطرف کنند.

وی دای با اشاره به بیانیه‌ی تیموتی مِی می‌نوسید: «تاکنون، حتی از لحاظ نظری، مشخص نیست که چنین جامعه‌ای چگونه کار می‌کند. جامعه با همکاریِ مشارکت کنندگانش تعریف می‌شود و همکاری کارآمد، وسیله‌ای برای داد و ستد و اجرای قرادادها (نوعی پول) نیاز دارد». دای برای چنین سیستمی دو پروتکل پیشنهاد می‌دهد که از نظر او اولی غیرعملی است ولی دومی امکان‌پذیر است. در پروتکل اول هر شرکت‌کننده برای نگه داشتن حساب‌های افراد که چقدر پول دارند، پایگاه داده‌ی جداگانه‌ای دارد. در حالی که در پروتکل دوم حساب‌ها توسط زیرمجموعه‌ای از شرکت‌کنندگان که به آنها سرور می‌گوییم نگهداری می‌شود. توجه داشته باشید در اینجا وی دای به ایده‌ی زنجیره‌ی بلوکی (Blockchain) نزدیک شده اما در ذهن او هنوز شکل نگرفته است. او در آستانه‌ی مسیری ایستاده است که هیچ شخصی هنوز پایش به آن نرسیده، پس هنوز اندکی مردد است. با قدم گذاشتنِ وی دای در بیابانی که هنوز راهی در آن وجود ندارد این امکان برای ساتوشی به وجود می‌آید که راه او را ادامه دهد و ایده‌ی زنجیره‌ی بلوکی را مطرح و کدنویسی کند.

مورد دیگری که وی دای پیشنهاد می‌دهد و هنوز خام است مساله‌ی اثبات کار است. یکی از راه‌های خلق پول انجام کار است، در دنیای دیجیتال چه چیزی می‌تواند معادل انجام کار باشد؟ آنچه متخصصان رمزنگاری پیشنهاد می‌دهند عملیات پردازشی خاصی برای پیدا کردن پاسخِ یک تابع است که به آن هَش‌کَش (Hashcash) گفته می‌شود. وی دای می‌نویسد: «هر کسی می‌تواند با انتشار راه‌حل برای یک مشکلِ محاسباتی که قبلا حل نشده پول خلق کند». اما وی دای به مشکلی که در اینجا پیش می‌آید هم آگاه است. اینکه چه مقدار پردازش معادل چقدر ارزش است؟ با توجه به پیشرفت روزانه‌ی پردازنده‌ها و آسان‌تر شدن حل معماها چگونه باید ارزش خلق شده را به روز محاسبه کرد؟ پیش از آنکه پاسخ ساتوشی ناکاموتو را به این مشکل بخوانیم، سعی کنید با خود بیندیشید که اگر شما بودید چه راه‌حلی برای این مساله پیشنهاد می‌دادید؟

هَش، هَش‌کَش و اثبات کار

قبل از بررسی راه‌حل‌های خلاقانه‌ی ساتوشی بیایید نگاه کوتاهی به مفاهیم اولیه‌ی رمزنگاری داشته باشیم. هَش تابعی است که به عنوان ورودی، داده‌ای را دریافت کرده و یک داده با طول ثابت برمی‌گرداند. طول مقدار ورودی مهم نیست، می‌تواند یک کاراکتر باشد یا می‌تواند رمانِ «در جستجوی زمان از دست رفته» باشد، در هر صورت طول مقدار برگشتی ثابت و یکتا است. همچنین ویژگی‌های زیر را می‌توان برای تابع هش برشمرد:

1- قطعی بودن: یعنی همواره خروجی یکسانی را برای ورودی یکسان تولید می‌کند. امکان ندارد ورودی یکسان به تابع بدهید و هر بار نتیجه‌ی متفاوتی دریافت کنید.

2- سرعت: دستورالعمل‌های اجرای تابع سریع و ساده است یعنی با میزان مناسبی از ظرفیت پردازشی می‌توان عملیات هش را انجام داد.

3- غیرقابل برگشت: نمی‌توان از مقدار خروجی به مقدار ورودیِ تابع رسید حتی اگر دستورالعمل‌های تابع را بدانیم باز هم نمی‌توان با داشتن یک هش مقدار ورودی که منجر به تولید آن شده را پیدا کنیم.

4- دارای اثر بهمنی: با یک تغییر کوچک در مقدار ورودی حتی در حد یک بیت مقدار خروجی به میزان قابل توجه یا به طور کامل تغییر خواهد کرد، این ویژگی غیرقابل پیش‌بینی بودنِ هش را افزایش می‌دهد.

5- مقاوم در برابر تصادم: وضعیتی که در آن دو مقدار ورودی منجر به تولید هشِ یکسان شود از نظر آماری به مقدار باورنکردنی‌ای پایین و امکان وقوع آن تقریبا صفر است.

تابع هش با توجه به این ویژگی‌ها نقش مهمی در رمزنگاری و افزایش امنیت سیستم‌های رایانه‌ای دارد[4]. یکی از این کاربردها، تولید اثبات کار، در رمزارز بیت‌کوین است. گواهیِ اثبات کار (Proof of work)، داده یا مقدار هَشی است که به دست آوردن آن بسیار دشوار اما تاییدِ صحتِ درستی آن بسیار آسان است. هش‌کش تابعی است که با تعیین قانون خاصی می‌گوید که خروجی تابع هش چه مقداری باید باشد تا مورد قبول واقع شده و به عنوان اثبات کار پذیرفته شود.

برای اینکه مساله قدری شفاف‌تر شود با مثال توضیح می‌دهیم. بیت‌کوین از تابع هشی به نام SHA256 برای رمزنگاری استفاده می‌کند. مقدار هشِ چند داده‌ ورودی را به عنوان مثال در جدول زیر مشاهده می‌کنید. توجه داشته باشید که مقدار خروجیِ هش عددی در مبنای 16 است.


تابع هش‌کش نسخه‌های متفاوتی دارد، اما نسخه‌ای را که توسط بیت‌کوین استفاده می‌شود، هال فینی (نفر دوم بیت‌کوین و کسی که اولین تراکنش بیت‌کوین را از ساتوشی دریافت کرد) پیشنهاد داده است. در این تابع باید مقدار x پیدا شود به طوری که H(x)/2^(n-k)=0 ، در این فرمول H(x) تابع هشِ SHA256 است که توضیح داده شد، n اندازه خروجیِ هش و برابر با 256 است و k شاخص سختی کار است به این معنی که عدد H(x) باید آنقدر کوچک باشد که به تعداد k عدد 0 در ابتدای هش قرار بگیرد. اثبات کار همان مقدار خروجی H(x) است که در ابتدای آن k عدد صفر وجود دارد.

شاخص سختیِ کار بیت‌کوین در زمان نگارش این یادداشت برابر با 19 و آخرین اثبات کار تولید شده در لحظه نگارش مقدار زیر است:

0000000000000000000780ec5275aed8ad9fc9100def5b0b1037cbff0f9ad178

صاحب این کیبورد به غیر از زنجیره‌ی بلوکی هیچ جای دیگری چنین هشِ عجیب و غریبی ندیده‌ است اگر این تعداد صفر در ابتدای هش، زیبایی نیست پس چیست؟ در این هش معنای زیبایی، نظم و کمیابی هم‌زمان با هم نهفته است؛ حتی می‌توان گفت در سرشتِ این هش ارزش نهفته است.

طرح پخته

وقتی ساتوشی ناکاموتو در اکتبر 2008 در گروه ایمیلیِ سایفرپانک‌ها پیام داد «من دارم روی سیستم پولی جدیدی کار می‌کنم که کاملا نظیر به نظیر و مستقل از هر نهادِ شخص ثالثی است»، حدودا یک سالی بود که کدنویسی بیت‌کوین را شروع کرده و همچنان در حال تست، توسعه و بهبود آن بود. وِی دای از همان ابتدای پیشنهاد B-money نگران حجم دیتابیس و ترافیکِ داده‌های انتقالی بین شرکت‌کنندگان در شبکه‌ی پولی بود. علاوه بر این اولین مشکلی که معمار سیستم به آن برمی‌خورد این است که چطور می‌توان مکانیزمی فراهم کرد تا جلوی خرج کردن چندباره‌ی پول گرفته شود؟ با توجه به اینکه همه می‌توانند به پایگاه داده یا زنجیره‌ی بلوکی دسترسی داشته باشند، اگر کاربری مقداری پول به شخصی بدهد و بعد آن ردیف را در پایگاه داده‌ی خود پاک کند و دوباره پول را به همان شخص یا شخص دیگری بدهد، چطور می‌توان متوجه آن شد و جلوی آن را گرفت؟

بعد از پیام ساتوشی، شخصی در گروه می‌پرسد: «ما بسیار بسیار به چنین سیستمی نیاز داریم، اما آنطور که من از پیشنهاد شما دریافتم، به نظر نمی‌رسد در این سیستم بتوان مقیاس کار را به اندازه‌ی کافی بزرگ کرد. برای اینکه توکن‌های اثبات کار ارزشمند شوند، باید حاوی ارزش نقدی باشند. برای داشتن ارزش نقدی، این داده‌ها باید در شبکه‌ای بسیار بزرگ ارسال شوند (مثل شبکه‌ی اشتراک‌گذاری فایلِ بیت‌تورنت). اگر صدها میلیون نفر در حال انجام تراکنش باشند، این یعنی مصرف پهنای باندِ بسیار زیاد، چراکه هر فرد باید همه یا قسمت مهمی از پایگاه داده را در سیستم خود داشته باشد.» ساتوشی با ارجاع به بخش هشتم اوراق سفیدِ بیت‌کوین بیان می‌کند که کاربران تنها کافی است برای تایید تراکنش‌ها سرخط بلوک‌ها را ذخیره کنند که چیزی حدود 12 کیلوبایت در روز می‌شود. اما برای نگهداریِ کل زنجیره‌ی بلوک وقتی شبکه بزرگ شود مساله فرق می‌کند: «در آغاز، اکثر کاربران با رایانه‌های خود می‌توانند نقش سرور را در شبکه بازی کنند، اما با رشد شبکه از جایی به بعد دیگر باید کار به متخصصانِ شبکه، مزرعه‌ی سرورها و دستگاه‌های تخصصی واگذار شود» (همان ایده‌ی پروتکلِ دومِ B-money).

در مورد مشکلِ خرج کردنِ چندباره‌ی پول، ساتوشی در اوراق سفید بیت‌کوین و گروه ایمیلی توضیح می‌دهد که همواره بلندترین زنجیره‌ی بلوکی معتبر است در نتیجه کاربرِ خراب‌کار باید با قدرت پردازشی بیش از نصفِ کل قدرت پردازشی شبکه به زنجیره حمله کند. تازه در این صورت می‌تواند پولی که خودش قبلا خرج کرده بود را پس بگیرد و دوباره خرج کند. در این حالت خراب‌کار با آن اندازه قدرت پردازشی می‌توانست بیش از کل استخراج‌کنندگانِ موجود در شبکه پول استخراج کند و کاملا احمقانه است که بخواهد قدرت پردازشی خود را هدر دهد و یا اعتبار حساب و پول خود را زیر سوال ببرد.

حال ببینیم راه‌حل ساتوشی برای مشکلِ اثبات کار چیست؟ با توجه به پیشرفت فناوری و افزایش سرعت پردازنده‌ها وی دای به دنبال راهی بود تا بتواند مقدار پردازش را به ارزشِ کار ارتباط دهد. ساتوشی در اوراق سفید چنین می‌نویسد: «برای جبران افزایش سرعت سخت‌افزارها در طول زمان و تغییرِ تعداد سرورهایی که کار استخراج را انجام می‌دهند، سختیِ تولیدِ اثبات کار بر اساس میانگینِ متحرکِ تعداد متوسط بلوک‌هایی که در ساعت استخراج می‌شود تعیین می‌گردد». اگر بلوک‌ها در کمتر از ده دقیقه ایجاد شود سختی (تعداد صفرهای موجود در ابتدای هش) افزایش می‌یابد و اگر بیش از ده دقیقه طول بکشد سختی کاهش می‌یابد؛ معما چو حل گشت آسان شود. البته چنین راه‌حلِ کاربردی، ساده و خلاقانه‌ای از درونِ مکانیزمِ زنجیره‌ی بلوکی پیدا شد بدون چنین مکانیزمی معلوم نبود آیا به همین سادگی راه‌حلی برای مشکل پیدا می‌شد.

نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که تمام قوانین بیت‌کوین مثل چگونگیِ اندازه‌گیری سختی کار، یافتن زنجیره‌ی اصلیِ بلوک‌ها، خلق پول و... همگی با زبان ریاضی تحلیل و درون کدهای برنامه‌ی بیت‌کوین پیاده‌سازی شده است. در واقع این همان رویای کریپتوآنارشی است که در حوزه مالی به واقعیت پیوسته و به نظر می‌رسد به تدریج در بخش‌های دیگری چون حکمرانیِ پراکنده گسترش می‌یابد که اینجا مجال بررسی آن نیست.

خلق پول

همانطور که اشاره شد برای وی دای هنوز مشخص نبود چگونه باید پردازش رایانه را به ارزشِ خلق شده ارتباط دهد. او در B-money پیشنهاد می‌دهد شرکت‌کنندگان یا سرورهای موجود در شبکه بر اساس نوعی توافق مثلا در یک حراجی در هر دوره مشخص کنند به هر سرور چقدر جایزه با ضربِ پولِ جدید داده شود. ایده‌ی خوبی است اما با الگوی تفکرِ سایفرپانک‌ها و فلسفه‌ی کریپتوآنارشی که سعی دارند قوانین را در قالب فرمول‌های ریاضی در درون کدهای رایانه‌ای اجرا کنند، سازگار نیست. راه‌حل ساتوشی این است که در کدِ برنامه تعیین می‌کند هرگاه بلوک جدیدی ایجاد شد به سازنده‌ی بلوک مقداری بیت‌کوینِ جدید به علاوه‌ی کارمزد تراکنش‌ها جایزه داده شود. علاوه بر این برای جلوگیری از تورم ناشی از ضرب پول جدید، در داخل کدِ بیت‌کوین قاعده‌ای گنجانده شد که تقریبا هر چهار سال یکبار مقدار بیت‌کوینِ جدید که به عنوان جایزه داده می‌شود نصف شود این نصف شدن آنقدر ادامه پیدا می‌کند که عدد جایزه به صفر برسد. این اتفاق در سال 2140 رخ می‌دهد و بعد از آن استخراج‌کنندگان تنها از کارمزد تراکنش‌ها جایزه می‌گیرند.

آنچه بیت‌کوین را در طول تاریخ بشر به پدیده‌ای استثنایی بدل کرده این است که اولین پول جهان است که عرضه‌ی آن هیچ ارتباطی با تقاضای آن ندارد. فرض کنید قیمت طلا به ناگاه 100 برابر شود در این حالت سیل استخراج‌کنندگان طلا به اقصی نقاط جهان برای یافتن طلای بیشتر سرازیر خواهد شد و همین امر عرضه‌ی طلا را افزایش خواهد داد. اما اگر بیت‌کوین به 1 میلیون دلار هم برسد مجموع بیت‌کوین‌های جهان عددی کمتر از 21 میلیون باقی خواهد ماند. این قانون با فرمول‌های ریاضی درون برنامه گنجانده شده و به نظر نمی‌رسد هیچ قدرتی در جهان بتواند آن را تغییر دهد.


رویای کریپتوآنارشی تا کجا می‌تواند پیش برود؟ آیا می‌توان همه‌ی قوانین بشری را در قالب فرمول‌های ریاضی و کد‌های رایانه‌ای پیاده‌سازی کرد؟ به نظر می‌رسد ما انسان‌ها از چنین قوانینی راحت‌تر پیروی خواهیم کرد. اگر همان قوانین توسط انسان‌ها خلق و اجرا شوند، همواره مردم به آن با شک و تردید نگاه خواهند کرد. عده‌ای از تبعیض‌های موجود گله می‌کنند و بسیار محتمل است که منافع شخصیِ قانون‌گذار یا دولت در قانون‌گذاری لحاظ شده و در حین اجرای قانون با طبقات و قشرهای مختلف با تبعیض رفتار شود. آیا ربات رهبر بهتری نسبت به انسان نیست؟ حداقل به نظر می‌رسد بدون منفعت‌طلبی جامعه را رهبری کند. احتمالا به راحتی می‌تواند از قدرت کناره‌گیری کند و مردم مجبور نیستند با شورش و کشتار، حاکمِ مستبد را از تخت پایین بکشند. در هر صورت به نظر می‌رسد ظهور زنجیره‌ی بلوکی نویدبخشِ آینده‌ای کاملا پراکنده و بسیار هیجان انگیز است، ما بی‌صبرانه منتظر آن هستیم.


چو عَقلید و چو عَقلید هزاران و یکی چیز
پراکنده به هر خانه چو خورشید روانید
(مولانا / غزلیات شمس)



مجتبی یکتا

ماهنامه پیشران (آینده‌پژوهی کسب‌وکار)

مهر ماه 1400


پی‌نوشت

[1] No More Throw-Away People: The Co-Production Imperative

[2]مجتبی یکتا، «ارز جتماعی دیجیتال»، ماهنامه پیشران (آینده‌پژوهی کسب‌وکار)، شماره 18

[3] David Chaum, 1985, 'Security without identification: transaction systems to make big brother obsolete', Communications of the ACM, Vol. 28, no. 10, pp. 1030-1044

[4] برای تولید و تست هش به این وب‌سایت مراجعه کنید:

http://kylelk.github.io/html-examples/sha256.html



بیت کوینساتوشی ناکاموتواثبات کارکریپتو آنارشیرمزارز
می‌نویسم برای آدم‌ها و ماشین‌ها - توییتر: twitter.com/mojtaba2a
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید