هر ساله حجم عظیمی از دادههای محققانه در دانشگاهها و موسسات علمی/پژوهشی تولید و به مدد فناوری در پایگاههای اطلاعاتی به صورت یکپارچه و قابل جستجو ذخیره میشود. تا قبل از ذخیرهسازی این دادهها درون سیستمهای رایانهای، اغلب تحقیقات و پایاننامهها بیحاصل و بدون این که مورد بهرهبرداری و تجزیه تحلیل قرار بگیرند درون کتابخانهها بایگانی شده و خاک میخوردند. اما با وجود این که سیستمهای نرمافزاری قابلیت جستجو و تحلیل دادههای محققانه را دارند در سامانههای ایرانی به نظر میرسد که نیاز است تا در گزارشها، جستجوها و تحلیلها بازنگری صورت بگیرد تا اطلاعات کاربردی به پژوهشگران ارائه شود.
چندی پیش دکتر قاضیزاده هاشمی وزیر سابق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نوزدهمین جشنوارهی تجلیل از پژوهشگران و فناوران برگزیده کشور در سخنرانی خود به معضلات و مشکلات دانشگاه اشارهای داشتند که در ادامه بخشی از آن را با نقل به مضمون مرور میکنیم:
بخش عمدهای از تحقیقات دانشگاهی ما به درد مردم نمیخورد یعنی به دنبال این هستیم که اچ ایندکس ما چند باشد یا در رتبهبندی نمایهها در کجا قرار میگیریم در نتیجه تنها به دنبال بالا بردن رتبه خود در نمایههای ایران، منطقه و جهان هستیم. طبیعتا این رویکرد مشکلی از مردم را حل نمیکند امروزه دانشگاهی که به درد و مشکلات مردم فکر کند، کارآمد و مورد نیاز کشور است. شایستهگزینی باید در مدیریت کشور شاهبیتِ انتخابها باشد. من امیدوارم دانشگاه و سیاستگذاران ما بالاخره مسیر را تغییر دهند و به نحوی عمل کنیم که برونداد دانشگاههای ما در راستای رفع مشکلات مردم باشد.
البته خود آقای دکتر حسن قاضیزاده هاشمی از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ (دوران وزارت بهداشت و درمان همراه با ادامهی کار در اتاق عمل به عنوان جراح چشم) ۲۷۰ مقالهی پژوهشی منتشر کردهاند یعنی هر ۸ روز یک مقاله. این وضعیت و این سخنرانی، بهانهای شد تا در این یادداشت بکوشیم چندوچون سنجش علم در ایران و راهکارهای بهبود تحلیل و سیاستگذاری نظام علمی کشور را بررسی کنیم.
اچ ایندکس (H-Index) اشاره شده در سخنان دکتر قاضیزاده چیست؟ هدف کسانی که این شاخص را ایجاد کردهاند، این بوده است که شاخصی کمی برای اندازهگیریِ تاثیر یک دانشمند، پژوهشگر و یا یک نهاد پژوهشی/آکادمیک ایجاد کنند. به طور کلی میزانِ بالا بودن این شاخص وابسته است به این که پژوهشگر مقالات زیادی را منتشر کرده باشد و تعداد زیادی از مقالات و کتب علمی منتشر شده به آن مقالات ارجاع داده باشند. فهمیدن اینکه اچ ایندکس به چه شکل ممکن است تاثیر مخرب و سرطانی در حوزهی آکادمیک پیدا کند، کار چندان دشواری نیست. با آغاز استفاده از این شاخص در ایران، نوعی رقابت برای افزایش تولید مقالات علمی به وجود آمد و تمرکز دانشکدهها و پژوهشگران بیشتر بر انتشار مقالات بدون توجه کافی به کیفیت آنها بود.
در نظر بگیرید نویسندهای بعد از مدتها یک کتاب موفق چاپ میکند که بسیار مورد توجه قرار گرفته و نسخههای آن بیش از حد معمول به فروش میرسد و نقد و بررسی و گزارشهای زیادی در مورد آن کتاب نوشته میشود اما هیچ کدام از اینها در اچ ایندکس نویسنده تاثیری ندارد و در کارنامهی استاد نیز به اندازهی مقاله اهمیت ندارد، مگر اینکه در مقالات دیگر به آن استناد شود. به علاوه، وبلاگها و وبسایتهای خبری/تحلیلی مهم که روی افکار و اعمال مخاطبان بیشمار خود تاثیرگذار هستند در این شاخص هیچ نقشی ندارند. گرچه فضای تخصصی و علمی باید در کارنامهی استادان مدنظر باشد، غفلت از تأثیرگذاری آنان در جامعه، جدایی ناخواستهای میان اهل علم و جامعه ایجاد میکند. ضمن این که پیدایش چرخههای ارجاع به آثاری که به مسایل واقعی جامعه ارتباطی ندارند، ممکن است به کلی آثار را به سمتوسویی نادرست سوق دهد و فضایی پدید آید که زبان آثاری که اچاینکس میآورند با زبان سخن مردم و کارکنان سازمانها و مدیران اجرایی متفاوت شود. در واقع، پیشفرض اثر مثبت بازی برای افزایش اچایندکس، وجود جامعهی علمی توانمندی است که بهدرستی اعتبار میبخشد و عمدهی کوششی که میکند، معطوف به حل مسایل جامعه یا گشودن افقهای انتقادی و مسألهمند کردن خلاقانه است. اگر جز این باشد، نهتنها این بازی سودمند نیست، زیانبار هم خواهد شد.
برای اینکه مقداری بیشتر با شاخص اچ ایندکس آشنا شویم و ببینیم چهقدر با واقعیت توسعهی علمی و تولید علمِ سودمند همخوانی دارد، دو تن از تاثیرگذارترین افراد علمی در حوزهی رایانه را انتخاب کرده و اچ ایندکس آنان را بررسی میکنیم. یکی از استادان دانشگاه یو سی ال اِی (UCLA) لیستی حدودا 1000 نفری از دانشمندان علوم کامپیوتری با اچ ایندکس بالاتر از 40 را تهیه و منتشر کرده است که ما از آن لیست برای بررسی خود بهره خواهیم برد.
به عنوان اولین نفر میتوان به تیم بِرنِرزلی (Tim Berners-Lee) اشاره کرد. برنرزلی در سال 1989 در مؤسسه سِرن (که بر روی ذرات اتمی پژهش میکند) فعالیت میکرد. او در این سال یک طرح پیشنهادی برای برای پیادهسازی سیستم مدیریت اطلاعات ارایه داد تا محققان آن مؤسسه بتوانند یافتههای خود را با یکدیگر و به وسیله اَبَرمتنها به اشتراک بگذارند. مدیرِ برنرزلی بعد از خواندن طرح آن را «مبهم، اما هیجانانگیز» توصیف کرد؛ همین توصیف نشان میدهد که چهقدر ایدهی صفحات وب و اَبَرمتنها در آن زمان دور از ذهن به نظر میرسید. با پذیرش این طرح، «وبِ جهانگستر» یا آنچه که امروز به آن اینترنت میگوییم خلق شد. در آن سال، برنرزلی اولین ارتباط موفقیتآمیز را بر بستر اینترنت و از طریق پروتکل http دریافت کرد و از آن زمان تاکنون روند رشد اینترنت به حدی رسیده است که همهی جنبههای زندگی بشریت را تحت تاثیر خود قرار داده است. برنرزلی در حال حاضر مدیرعامل کنسرسیوم وب جهانگستر یا همان w3c است، w3c یک نهاد بینالمللی است که برای توسعه و نگهداری استانداردهای وب فعالیت میکند.
اما چه خبر از اچ ایندکس آقای برنرزلی؟ اچ ایندکس او در پایگاه اینترنتی سیناپس 46 درج شده است یعنی اگر تنها 7 امتیاز کمتر بود ایشان اصلا در لیست دانشمندان علوم رایانه مورد اشاره قرار نمیگرفت! اما با همین امتیاز هم ایشان در قعر جدول جای دارد. آقای برنرزلی برای طرحریزی ایدهی وب جهان گستر قطعا از دانشمندان دیگری الهام گرفته است به همین دلیل ما منابع مورد استفاده در مستند طرح پیشنهادی ایشان را که به نوعی سند اختراع اینترنت کنونی است، بررسی کردیم. بیشترین اچ ایندکس متعلق به آقای تئودور هُلم نلسون (Theodor Holm Nelson) با عدد 14 است. در نتیجه نه آقای برنرزلی به عنوان مخترع اینترنت و نه کسانی که او به آنان استناد کرده دارای اچ ایندکس بالایی نیستند و تعداد زیادی پژوهشگر در علوم کامپیوتر وجود دارند که صاحب اچ ایندکس بالاتری هستند اما نیازی به تحقیق چندانی نیست تا بپذیریم تاثیر آقای برنرزلی بر جهان و تاریخ جهان بسیار بیشتر از سایر دانشمندان هم رشتهای خود با اچ ایندکس بالاتر بوده است.
نفر دوم برای بررسی اچ ایندکس، سرگئی بِرین (Sergey Brin) است. او و لَری پِیج (Larry Page) بنیانگذاران شرکت گوگل هستند. سرگئی برین که در اتحاد جماهیر شوروی به دنیا آمده بود، در سن 6 سالگی با پدر و مادر خود از مسکو به آمریکا مهاجرت کرد. سالها بعد او که به عنوان دانشجوی دکتری در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد و به همراه دوست خود، لری پیج، در اتاق خوابگاه دانشگاه که پر شده بود از چیپهای کامپیوتری، سیستم دادهکاوی خود را توسعه داد. این سیستم دادهکاوی در استنفورد آنقدر محبوب شد که آن دو تصمیم گرفتند تحصیل را رها کرده، گاراژی اجاره کنند و شرکت گوگل را راهاندازی کنند. مجلهی اکونومیست که لقب «مرد روشنگری» را به او داده است، توضیح میدهد که برین و پیج هر دو با تباری یهودی با وجود این که در هنگام بحث در هر موضوعی با یکدیگر مخالف بودند اما در کنار یکدیگر احساس خوبی داشته و از نظر کار تیمی زوجِ موفق و دوستان نزدیکی باقی ماندند. آقای برین علاقهمند به دادهکاوی بود و آقای پیج روی این موضوع پژوهش میکرد که چگونه میشود میزان اهمیت یک مقاله را بر اساس ارجاعات آن در سایر مقالات بدست آورد و بدین ترتیب با ادامه دادن همان تحقیقات روی صفحات وب، موتور جستجویی ساختند که تا آن زمان نمونه مشابهی نداشت. در سایت اسکوپوس در قسمت اچ ایندکس آقای برین عدد 10 درج شده است! میپرسید به چه دلیل؟ برای اینکه تنها 10 مقاله نوشتهاند و البته مهم نیست که نزدیک به 10 هزار ارجاع به این مقالات داده شده است چراکه فرمول اچ ایندکس به گونهای است که عدد آن همواره کوچکتر یا مساوی با تعداد مقالات است.
به این ترتیب اگر فردی در طول عمر خود تعداد اندکی مقالهی آکادمیک منتشر کرده باشد حتی اگر با آن مقالات دنیا را زیر و رو کند و یا حتی جایزه نوبل دریافت کند، از نظر طراحان اچ ایندکس آن فرد اهمیت زیادی نخواهد داشت. البته همانطور که گفته شد اچ ایندکس شاخصی کمّی است و برای ارزیابی کیفیت کارها طراحی نشده است در نتیجه به نظر میرسد سیاستگذاران علمی و دانشگاهی کشور باید کمتر از حد کنونی، به این شاخص بها داده و آن را ملاک ارزیابی برای تصمیمگیریهای خود قرار دهند. آنچه که باید اهمیت داشته باشد این است که در یک نهاد علمی/پژوهشی بر روی چه موضوعات و مسایلی کار میشود نه این که پرسنل آن نهاد چه کسانی و با چه اچ ایندکسی هستند.
«مسأله» باید مقدم بر فرد و عدد تولید مقالهی فرد باشد اگر واقعا بخواهیم مشکلی از کشور را حل کنیم. اما چرا تا این حد اچایندکس مورد استقبال قرار گرفته است. حتی بسیاری از کسانی که مقالاتی سودمند نوشتهاند، در ایران از این شاخص و شاخصهای کمی مشابه دفاع میکنند. دلایل مختلفی دارد اما یک دلیل در این میان بسیار مهم است. این که تا پیش از این معیار، معمولا اهمیت کار افراد را شاخصهای سلیقهای یا ایدئولوژیک تعیین میکرد. در واقع، گزینشها مبنای علمی نداشت و جامعهی علمی توانمند و صاحباختیاری وجود نداشت که همه به آن اعتماد داشته باشند. دقیقا مانند پذیرش در مصاحبهی دکتری که دانشجویان ترجیح میدهند شاخص کمی مقالات و نمرهی زبان خارجی و امثال اینها حاکم باشد اما سلیقهی استادان حاکم نباشد چون هیچگاه معلوم نمیشود که به چه دلیل کسی رد و دیگری تأیید شده است و برای اطمینان از پذیرفتهشدن دقیقا چه باید کرد؟ بنابراین، فرار از شاخصی نامعلوم به یک شاخص کمّیِ نامناسب اما معلوم، منطقی است. از چاه به چاله فرار کردهایم.
در ادامه سعی میکنیم نشانههایی از نوع نگرش سیاستگذاران علمی کشور بهدست بیاوریم. در هر نهادی، مدیران برای بررسی وضعیت جاری ارگان تحت مدیریت خود از یک سری گزارشات و نمودارها به عنوان ابزار تصمیمگیری بهره میبرند. برای پیدا کردن چند نمونه از این ابزارها، کلمهی علمسنجی را در گوگل جستوجو میکنیم. اولین نتیجه، ما را به سامانهی علمسنجیِ اعضای هیأتعلمیِ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هدایت میکند. همانگونه که در تصویر مشاهده میکنید، جدولی که در صفحهی نخست این سامانه وجود دارد، لیست اعضای هیأتعلمی است که به ترتیب، بر اساس اچ ایندکس از زیاد به کم مرتب شدهاند! در اولین نگاه متوجه میشویم با وجود این که تعداد مقالات و استنادات نفر سوم بیشتر از نفر دوم است، تنها به این دلیل که توزیع استنادات به مقالات نفر دوم یکنواختتر بوده است، اچ ایندکس او بالاتر از نفر سوم است؛ احتمالا نفر سوم تعداد کمتری مقاله با استنادات بسیار بالا داشته است که این خود اهمیت و تاثیرگذاری آنها را نشان میدهد اما همین امر اچ ایندکس ایشان را پایین کشیده است.
نکتهی دیگر در فرم جستجوی این صفحه است؛ هیچ فیلد خاصی برای وارد کردن کلیدواژه یا زمینهی پژوهشی وجود ندارد؛ انگار اصلا کلیدواژهها که بیانگر مسایل موجود در علم هستند، در این سامانه اهمیت و جایگاهی ندارد. در جدول موجود در صفحهی اصلی، نام استادان به صورت اَبَرمتن وجود دارد و با کلیک بر روی هر استاد به صفحهی جزئیات آن استاد هدایت میشویم. وضعیتِ صفحهی جزئیات، به مراتب بدتر است؛ در بالای صفحه، عدد اچ ایندکس با فونتی درشت حتی درشتتر از نام استاد درج شده است. به پایین صفحه حرکت میکنیم و بعد از مشاهدهی ریز اعدادی که از سایت اسکوپوس بازیابی شده است، به تصویر زمینههای پژوهشی استاد میرسیم. کلمات به صورت رنگی و با اندازههای متفاوت، متناسب با حجم کار استاد تنظیم شدهاند اما هیچ کدام از کلمات به صورت ابرمتن نیست تا کاربران بتوانند با کلیک بر روی آنها به اطلاعات مفیدتری دست یابند.
مسؤولان سایت حتی اگر قصد کپی کردن از سایت اسکوپوس را داشتند، میتوانستند زمینهی پژوهشی را در بالای صفحه و در زیر نام استاد قرار دهند اما گویا زیبایی صفحه، اولویت بالاتری داشته است. البته حق هم دارند چرا که مهم نیست استاد در چند زمینه فعالیت کند یا مقاله داشته باشد. استادانی هستند که در هر زمینهای مقالهای دارند گرچه وضعیت در علوم پزشکی معمولا بهتر است. در اینجا از باز کردن دو مشکل مهم دیگر میگذریم تا جبهههای تحلیلی بیشتری نگشاییم و بر خط فعلی تحلیل متمرکز بمانیم. یکی این که با اچایندکس، نمیتوان تشخیص داد که آیا استادان، مسألهای واقعی مرتبط با ایران را در نظر داشتهاند یا روی مسایل دیگران کار کردهاند؟ دوم این که چرا دانشجویان مجبورند با نام استاد خود حتی به عنوان نویسندهی مسؤول و نفر اول مقاله، نتیجهی پژوهشهای خود را منتشر کنند یعنی چرا افزایش اچایندکس با نوعی هنر برقراری روابطی استثماری همراه شده است.
وضعیت برخی دیگر از پایگاههای اینترنتی که گزارشهای علمسنجی ارایه میدهند قدری بهتر است. به عنوان مثال در صفحهی علمسنجیِ پایگاه اینترنتی «مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور» لیست اعضای هیأتعلمی بر اساس تعداد ارجاعات از زیاد به کم مرتب شده است و با کلیک روی هر یک از نامها، در همان صفحه میشود زمینهی تحقیقاتی استاد را مشاهده کرد. یک نمونهی خوب از سامانههایی که گزارش عملکرد استادان را ارایه میکند، «سامانهی رخنمای دانشگاه تهران» است. در صفحهی اصلی این سامانه مثل نمونههای دیگر، لیست استادان وجود ندارد بلکه کاربر با توجه به نیاز خود میتواند پروفایل استاد، فعالیتهای علمی، پایاننامهها و طرحهای کاربردی را انتخاب و مشاهده کند. ویژگی دیگری که این سامانه را از نمونههای مشابه متمایز میکند این است که در صفحهی پروفایل استاد و صفحهی پایاننامهها، کلیدواژهها به صورت ابرمتن هستند. در کنار هر کلیدواژه میتوانیم عدد کاربرد آن را مشاهده کنیم و با کلیک روی آن میتوانیم استادان و پایاننامههای مرتبط با آن کلیدواژه را ببینیم.
با همهی اینها، باید در نظر داشت که کمینگری و شاخصهایی مانند اچاینکس، این دستاورد را داشتهاند که در حال حاضر، وضع پایگاههای اطلاعاتی ایران برای جمعآوری مقالهها و پایاننامهها خوب است. زمانی، نمیشد به مطالب معتبر و سودمند علمی دستیافت اما امروز به دلیل به کار گرفتن همان شاخصهای کمی، توجه به بایگانی دانش به شدت توسعه یافته است. پایگاههایی نظیر ایرانداک، مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی (SID)، بانک اطلاعات نشریات کشور (magiran)، نورمگز، علمنت، سیویلیکا، گنج و بقیه، بهطور مستمر در حال ذخیرهسازی و نمایهگذاری مقالات و پایاننامهها هستند. گرچه گاهی این پایگاهها که اغلب با هزینهی عمومی یا مالیات اداره میشوند، به فکر سودآوری هم میافتند که آنان را از مأموریت اصلیشان دور میکند.
گذشته از انتقادهای محتوایی، وجود حجم عظیم اطلاعات علمی در روشهای کمی علمسنجی، نحوهی نمایش دیداری آنها را با چالش روبهرو کرده است. باید بتوانیم اطلاعات را به گونهای نمایش دهیم که الگوهای مخفی شده در این حجم عظیم، خود را آشکار سازند. اگر توافق کنیم که مساله بر فرد مقدم است و برای این که بتوانیم روی مسایل تمرکز کنیم، نیاز به سامانهای داریم که برای گزارش آماری، نمودارهایی متفاوت رسم کند. یکی از این نمودارها، گراف رابطهی اساتید و پژوهشگران بر اساس برچسب و زمینهی پژوهشی است. در سامانهی «رخ نما» میتوانیم گراف شبکهی همکاری استادان و پژوهشگران را ببینیم اما این گراف بر اساس کلیدواژه یا زمینهی پژوهشی خاصی نیست. در سامانهی «گنج» در پایگاه ایرانداک ما میتوانیم گزارشی از شمار کاربرد یک کلیدواژه را مشاهده کنیم اما ارتباط و همکاری بین پژوهشگران و استادان در این گزارش مشخص نیست.
رویهمرفته کمبود گرافها و نمودارهای خاص معمول در گزارشهای علمسنجی و فراتحلیل، مشهود است. نمودارهایی که کاربر بتواند زمینههای پژوهشی و کلیدواژههای مربوط به یک زمینهی علمی را در آنها ببیند و سپس بتواند گراف ارتباط پدیدآورندگان براساس هر کلیدواژه را مشاهده کند. به این ترتیب، پژوهشگری که در حال کار روی مساله خاصی هستند خواهند توانست شبکهی ارتباطی استادان و پژوهشگرانی را ببیند که قبلا روی آن مسأله کار کردهاند و با یک نگاه به گراف میتوانند فرد یا افراد دارای بیشترین ارتباط و درنتیجه صاحبنظر در آن کلیدواژه را پیدا کند. این گرافها بسیار مهم هستند چرا که مسألهمندی دانش را برجستهتر میکنند و افرادی را که به دنبال نفرات مهم در یک مسأله هستند، بیهزینهی زمانی و تحقیقاتی مجزا، مشخص میسازند. در واقع، برقراری عدالت با برابری فرصتها را نیز ممکنتر میسازند و از فرصتهای رابطهسالارانه تا حدی پیشگیری میکنند.
گزارش دیگری که ریشههای یک مقاله یا پایاننامه را به صورت دیداری میتواند نشان دهد، گزارش خلاقانهای است به نام سایتیئولوژی (Citeology) که جاستین ماتیکا (Justin Matejka) و دیگران در پژوهشکده اتودِسک (Autodesk Research) طراحی کردهاند. در این طرح، مقالاتِ هر سال در یک ستون قرار میگیرند و ستونها از قدیم به جدید چیده میشوند و رابطه میان مقالات و پایاننامهها در قالب یک شجرهنامه نمایش داده میشود. با انتخاب یک مقاله شما میتوانید مقالاتی از سالهای گذشته که در مقالهی موردنظر به آنها ارجاع داده شده است را با رنگ آبی ببینید و همچنین مقالاتی که در سالهای بعد به آن مقاله استناد کردهاند را با رنگ قرمز مشاهده کنید. با اتصال این مقالات به یکدیگر درختی از مقالات به صورت والد و فرزند به وجود میآید که شکل آن یکتا و ویژهی همان مقاله است. اگر اشارهگر ماوس روی یک مقاله قرار بگیرد کوتاهترین مسیر تا مقاله انتخاب شده پررنگ میشود. به این ترتیب در این طرح و با بررسی این درختها میتوانیم تحول و گسترش مفاهیم را در یک سیر تاریخی دیدبانی کنیم و میزان تاثیرگذاری یک مقاله بر روی آیندگان را در یک نگاه بسنجیم.
کاربرد دیگر طرح سایتیئولوژی این است که اگر ما تنها مقالات ایرانی را در این سیستم وارد کنیم میتوانیم در یک نگاه ببینیم که تا چه اندازه پژوهشها در ایران ادامهدار، ریشهدار و بومی بوده است و یا اینکه محققان ایرانی برای بالا بردن رتبهی خود در ایران و جهان بدون توجه به مسایل واقعی کشور و پژوهشهای گذشته در ایران، در حال مقالهسازی هستند! در حال حاضر میتوان به تعداد زیادی از نمودارها و گرافها برای تهیه چشماندازی از وضعیت علمی کشور اشاره کرد که البته در این یادداشت مجال بررسی همهی آنها نیست ولی به نظر میرسد رویکرد تهیهکنندگان این گزارشها باید مسالهمحور بوده تا پژوهشگران و سیاستگذاران علمی بتوانند مشکلات واقعی کشور را در میان این گزارشها یافته و پایش کنند. در عین حال باید توجه نمود که هنوز نمیتوان تفاوت بسیاری از موارد مهم، مانند نوآورانه بودن مسایل و کاربرد درست یافتههای خارجی در داخل کشور یا توجه به زمینههای مهم در مرزهای دانش را با مسایل بیریشه و پادرهوا یا در خدمت حل مسایل دیگران، با دقت خوبی تشخیص داد.
ابزارهای مختلفی را میتوان برای نمایش نموداری دادههای علمسنجی استفاده کرد که خوب است در بانکهای اطلاعاتی و پایگاههای جمعآوری دادههای علمی و آماری استفاده شود. در ادامه، به برخی ابزارها برای ساختن گزارشهای دیداری اشاره میکنیم که اگر ایجاد شوند، پژوهشگران میتوانند برای اهداف علمسنجی و فراتحلیل اختصاصی خود از آنها استفاده کنند.
نرم افزار تَبلو که بیشتر در حوزهی هوش تجاری از آن بهره میبرند و در سه نسخهی آنلاین، دسکتاپ و سرور موجود است. یکی از بهترین نرمافزارها برای ساختن نمودار و داشبورد مدیریتی است. با رابط کاربریِ غنی این نرمافزار، به سرعت و در لحظه میتوان نمودارها را ایجاد و پارامترهای مختلف را به آن اضافه یا از آن کم کرد. این نرمافزار میتواند فایل اطلاعات را در فرمتهای مختلف مانند اکسل یا csv دریافت کرده و با توجه به اطلاعات وارد شده، انواع فیلترها و ابعاد مختلف را برای گزارشگیری مهیا کند.
اینفوگرام برنامهای تحت وب است که به کاربر امکان میدهد از اطلاعات خود اینفوگرافی ایجاد کنند و آن را در اینترنت به اشتراک بگذارد. در نسخهی رایگان، اینفوگرافی به صورت عمومی در اختیار همگان قرار میگیرد اما اگر بخواهید گزارشها و اطلاعات، خصوصی بمانند میتوانید از نسخههای پولی این نرمافزار استفاده کنید.
رُو گرافس یا نمودارهای خام، ابزاری تحت وب و رایگان است که میتواند اطلاعات را در انواع قالبها و حتی از طریق آدرس یک API عمومی از پلتفرمهای ابری دریافت کند و شما با انتخاب پارامترها و نوع نمودار، گزارش خود را به کمک آن تهیه کنید. این ابزار بهکلی در سمت کاربر و در مرورگر کار میکند و اطلاعاتی را برای سرور ارسال نمیکند؛ در نتیجه امنیت اطلاعات در این ابزار به خطر نمیافتد.
ویژوالایز فری یا رایگان نمایاندن، نرمافزاری تحت وب، برگرفته از نرمافزارهای تجاری شرکت اینِت سافت (InetSoft) است. در نسخهی رایگان این نرمافزار، امکان آپلود اطلاعات تا 5 مگابایت فراهم است. داشبوردی که با این نرمافزار میسازید خصوصی است ولی در صورت تمایل میتوانید آن را به اشتراک گذاشته و یا یک نسخه پی دی اف از آن را دانلود کنید. درون برنامه مثالهای زیادی از داشبوردهای آماده و زیبا وجود دارد که میتوانید از آنها ایده بگیرید.
با توجه به این که دادههای محققانه در بانکهای اطلاعاتی گوناگون در ایران و جهان دایما در حال افزایش هستند و هر یک از آنها با روشهای مختلفی اطلاعات را جمعآوری و در اختیار کاربران قرار میدهند، به نظر میرسد در آینده نیاز به سیستمهایی که اطلاعات را به صورت استاندارد و یکپارچه نمایش دهند به شدت احساس خواهد شد. کار کردن روی چنین سیستمی را میتوان یکی از کسبوکارهای پررونق آینده دانست و حتی نوپاها میتوانند از امروز روی ایدههایی برای حل این مسأله سرمایهگذاری کنند. در حال حاضر نرمافزارهایی مانند گوگل اسکالر (Google Scholar) وجود دارند اما سیاستگذاران علمی کشور باید به فکر ایجاد سامانههایی برای یکپارچهسازی اطلاعات با رویکردی کاربردی و مسالهمحور باشند که مخصوص ایران و نیازهای آن و به تفکیک مباحث مختلف و مرتبط باشد.
بعد از یکپارچهسازی و فراهم آوردن تجسم دیداری اطلاعات، نوبت به تحلیل آنها میرسد چالش اصلی که در آینده باید برای آن تصمیم بگیریم، برآورد وزن و اهمیت پارامترها با توجه به سیاستگذاری کلان علمی است. به عنوان مثال، برای برآورد میزان ارتباط و همکاری بین نهادهای علمی، شهرها، استادان و پژوهشگران با یکدیگر، هم میتوان گزارشی از ارجاعات در مقالات و پایاننامهها تهیه کرد و هم میتوان گزارشی از همکاری استادان و پژوهشگران وابسته به نهادها و دانشگاههای مختلف در تولیدات علمی تهیه کرد. حال پرسش اینجاست که کدام یک از این دو پارامتر، اهمیت بالاتری دارد یا وزن آنها در تعیین میزان همکاری بین شهرها و نهادهای علمی/پژوهشی باید چهقدر باشد؟
در پایان باید یادآوری کنیم که سخن از مسألهی سنجش اعتبار در فضای علمی کشور بسیار جدی است و استادان، دانشجویان و پژوهشگران داخلی و گاه خارجی به آن آگاهی یافتهاند. به نظر میرسد در سطح سازمانهای مختلف سیاستگذاری علم کشور نیز باید ارادهای جدی پدید آید تا تغییراتی در رویکرد و عمل فعلی پدید آورند. در این میان، قطعا منافع بسیاری از افراد که از این سیستم ناکارآمد بهره میبرند به خطر خواهد افتاد و در مقابل این تغییرات خواهند ایستاد و البته کنشگران علمی بسیاری نیز در دانشگاهها و بیرون از آنها، در مقابل این نیروها قرار دارند و به سیاستگذاران کمک میکنند. این مقاله کوششی بود برای ارایهی پیشنهادهایی به منظور ایجاد بهبود فناورانه در سیستمهای موجود، ایجاد سیستمهایی کاراتر و همچنین، اندیشیدنی ژرفتر به ارزیابی کیفی سطح مسألهمندی در تولیدات علمی کشور.
مجتبی یکتا
منتشر شده در ماهنامه پیشران - شماره 22
اسفند ماه 1397