یکی از برنامهنویسان در گروه پیام داد که گیتلب(GitLab) ما را تحریم کرد. من هنوز میتوانم با استفاده از فیلترشکن کدهای برنامهام را به سرور گیتلب ارسال کنم. اما حساب کاربری چند برنامهنویس به کلی مسدود شده است. به عبارتی گیتلب که قبلا آیپیهای ایران را مسدود کرده بود حالا به تدریج در حال شناسایی و مسدود کردن حساب کاربران ایرانی است. قبلا نظیر همین اتفاق در سرویس گیتهاب (GitHub) افتاده بود و برنامهنویسان ایرانی گروه گروه به گیتلب مهاجرت کرده بودند. حالا به نظر میرسد آخرین سنگر ما بیتباکت (BitBucket) باشد، باید کدهایمان را بر دوش گذاشته، به این سرویس مهاجرت کنیم؛ تا کی باشد که بیتباکت هم ما را تحریم کند، از این ستون به آن ستون فرج است. این مخازنِ کد که نامشان رفت، تنها سرویسی برای ذخیرهسازی کدهای برنامهنویسان نیستند که بخواهیم به راحتی جایگزین ایرانی برای آن پیدا کنیم. گیتلب علاوهبر مدیریت کدها، ابزارهای دیگری چون اتوماسیونسازی یا هم به برنامهنویسان ارائه میدهد. در سرویسهای جهانیِ مخازن کد خدمات گستردهای ارائه میشود. برنامهنویسان ایرانی در این سرویسها در پروژههای متنبازِ جهانی مشارکت میکنند. اگر بخواهیم خود را محدود به مخزن کدهای بومی کنیم از آخرین دستآوردهای جامعه جهانی دور خواهیم ماند. این برای کل صنعت فناوری اطلاعات ایران یک شکست است و همهی ما در درازمدت از این اقدام ضرر خواهیم کرد.
هنگام برنامهنویسی گاهی گوش دادن به یک موسیقی ملایم کمک میکند تا بیشتر روی کار تمرکز کنم. آدرس وبسایتِ ساندکلاد را تایپ میکنم، باز نمیشود، این سرویس که سال 1396 رفع فیلتر شده بود به نظر میرسد دوباره فیلتر شده است. نمیدانم این مشکل از فیلتر است یا تحریم؟ در گوگل این عبارت را جستجو میکنم «ساندکلاد تحریم شده یا فیلتر»!! (از لحاظ سطح دغدغههای یک برنامهنویس ایرانی) روزنامهی دنیای اقتصاد نوشته ساندکلاد ما را تحریم کرده، تجارت نیوز میگوید فیلتر شده است (اصلا چه اهمیتی دارد؟). در هرصورت اکثر اوقات فیلترشکن روشن است و میتوان همزمان از سد تحریم و فیلتر عبور کرد. ولی همیشه به این سادگی نیست، یک کار بانکی پیش میآید با فیلترشکنِ روشن نمیشود. آن را خاموش میکنم، کارم که تمام شد دوباره فیلترشکن را روشن میکنم و به ادامهی کار میپردازم. تهیهی فیلترشکن در ایران یکی از عجیبترین پدیدههاست. استفاده از فیلترشکن غیرقانونی است ولی همه مسئولان و مردم ایران از فیلترشکن استفاده میکنند. شاید در گذشته امکانپذیر بود اما امروز با حجم تحریمها و فیلترهای موجود اینترنت بدون فیلترشکن، شیر بییال و دم اشکمی است به نام فیلترتحریمنت؛ شبکهای از تحریمها و فیلترها. برای یافتن فیلترشکن کافی است در گوگل جستجو کنیم. آنجا به راحتی با یک جستجوی ساده میتوان لیست فیلترشکنهای پولی را پیدا کرد و یک حساب یک ماهه خرید. بعد از خرید فیلترشکن شکل مشکلات عوض میشود؛ حالا سرویسهای داخلی باز نمیشوند، سرعت سرورهای فیلترشکن پایین است و زمان پینگ حداقل 3 برابر افزایش مییابد. همه میدانیم که نیروهای امنیتی و انتظامی این فیلترشکنها را تهیه و از طریق درگاههای رسمیِ بانکها به فروش میرسانند (شرکتهای مستقل و خصوصی مگر جرات چنین کاری دارند؟!) عجیب اینجاست که اگر سایتها فیلتر نبودند و مردم بدون فیلترشکن از اینترنت استفاده میکردند، با توجه اینکه کل ترافیک از شرکت ارتباطات زیرساخت عبور میکند، پایش ترافیک برای نیروهای امنیتی و انتظامی راحتتر میبود. اما در این حالت استفاده از فیلترشکنهای رنگارنگ و رایگان که هویت تولیدکنندگان آن معلوم نیست، امنیت اطلاعات کاربران را به خطر میاندازد و زمینهساز وقوع کلاهبرداریهای اینترنتی است.
این قصه سر دراز دارد، در سال ۱۳۹۷ موج گستردهای از اپلیکیشنهای ایرانیِ مبتنی بر آیاواس از کار افتادند. اپلیکیشنهای ایرانی با ارائهی نسخهی تحت وب (با استفاده از فناوریِ PWA) سعی کردند راهحل جایگزینی برای این مشکل ارائه دهند اما نسخهی تحت وب همهی قابلیتهای اپلیکیشنهای بومیِ سیستم عامل آی او اس را ندارد. در مرداد ماه امسال ایمیلی از شرکت تامینکنندهی دامنههای خود دریافت کردم که رجیسترارِ OpenSRS ایران را تحریم کرده و تا شهریور فرصت داریم تا دامنههای بینالمللی (مثل دامنههای دات کام) را به رجیسترارِ دیگری منتقل کنیم. با پرداخت مجدد هزینهی دامنه و تمدید آن مشکلِ من برطرف شد اما میتوانم حدس بزنم چه حجم کار و هزینههایی بر شرکت تامینکنندهی هاست تحمیل شده است، در حالی که شرکتهای مشابه خارجی شاید حتی یکبار هم با چنین مشکلاتی مواجه نشوند.
با کاهش ارزش پولِ کشور فرصتی پیش آمد که شرکتهای خارجی، توسعهی پروژههای برنامهنویسی خود را به برنامهنویسان ایرانی بسپارند. با دلار 30 هزار تومانی و با توجه به حداقل دستمزد 2.5 میلیون تومانی در سال 1399، دریافت تنها 500 دلار در ماه برای برنامهنویسانی که دستمزد ماهیانه 4 الی 10 میلیون تومانی دارند، بسیار جذاب خواهد بود. اما با تشدید تحریمها و تلاش دولت ترامپ برای قطع اقتصاد کشور از جهان خارج از یک طرف و زمزمههای راهاندازی اینترنت ملی و قطع کامل اتصال مردم از اینترنت جهانی از طرف دیگر، این راه درآمد و ارزآوری را هم با ابهام مواجه کرده است. زمانی در نمایشگاه جیتکس در شهر دوبی شرکتهای ایرانی غرفه داشتند و میتوانستند در حد و اندازههای جهانی کار خود را عرضه کنند. در حالی که همان زمان برنامهنویسان پاکستانی در راهروهای جیتکس برای دریافت پروژههای برنامهنویسی با ساعتی یک دلار تقریبا از رهگذاران گدایی میکردند. حالا به سختی میتوان گفت که وضع ما بهتر از برنامهنویسان پاکستانی است.
تصور میکنم در دنیایی موازی ایرانِ ما یک کشور عادی بود و مردم زندگی نرمالی داشتند. بدون تحریم و فیلتر میتوانستیم روی کار تمرکز کنیم. به جای اینکه ساعتها در بیهودگی مطلق، در حال رفع خطاهای شبکه، دور زدن تحریم و فیلتر و قطع و وصل کردن فیلترشکن باشیم، نه تنها در توسعهی بهترین و سرآمدترین نرمافزارهای دنیا مشارکت داشتیم، بلکه خود، نرمافزارهایی میساختیم که دستکم در کل منطقهی خاورمیانه کاربر داشته باشد. افسوس که حس آزادی، برای ما حسی غریب و ناآشنا است. اگر روزی همه چیز عادی و آزاد باشد مدتی طول میکشد تا از شوک دربیاییم و بتوانیم در دنیای آزاد قدم برداریم. اجبارِ زمانه لایه لایه روی ما آوار میشود. ما را مجبور میکند از کاری که در آن توانایی و استعداد داریم دور شویم، این لایههای اجبار در ایران به طرز رقتباری اضافی است. هر چه زمان بگذرد پیگیری برنامههایی که زمانی در جوانی برای خود داشتیم دشوارتر میشود. لحظهای میرسد که میبینیم نه تنها آن آرزوها دستنیافتنی شدهاند بلکه حتی دیگر حسی به آن آرزوها نداریم؛ لحظهای که پیر شدهایم.
مجتبی یکتا
ماهنامه پیشران (آیندهپژوهی کسبوکار)/شماره 39
شهریور ماه 1399