به قلم علیرضا کریمی
دو روز گذشته بود. خبر سیل در بسیاری از استانهای کشور در آغازین ساعات سال 98، مردم را نگران و عزادار کرد. ایران دوباره دچار بحران شده بود. بحران همگانی بود. ضعف ساختارهای موجود در حضور بهموقع، انکار و عدم پوشش رسانهای، هرلحظه بر شدت بحرانها اضافه کرده بود. مردم اما در طرف دیگر ماجرا، بهصورت نهادهایی خودجوش در حال کمک و امداد به یکدیگر بودند؛ بهمانند زلزله سر پل ذهاب، پلاسکو و سانچی. دولت اما تلاشی در جهت حل واقعیت نداشت.
روایت مرگ در ایران قوت گرفته بود. جامعه روزبهروز شرایط پیچیدهتری را تجربه میکرد. بحرانهای کشور در عرصه بینالمللی و اختلافهای داخلی تأثیری مستقیم بر اوضاع معیشتی مردم گذاشته بود. با سختتر شدن شرایط مردم خواهان تغییر و رفع مشکلات موجود بودند. بهیکباره راهحل پیدا شد. افزایش سه برابری قیمت بنزین راهحلی بود که برای مردم در نظر گرفتهشده بود. مردم اما بهتزده و متعجب از تصمیم گرفتهشده به خیابان آمدند. مردم اعتمادشان را ازدسترفته میدیدند. آرزوها بربادرفته بود و شکاف طبقاتی روزبهروز بیشتر میشد. دولت اما تلاشی در جهت حل واقعیت نداشت و برچسب زدن به مردم، عدم پوشش خبری صحیح و قطع اینترنت واکنش اصلیاش قرارگرفته بود.
اعتراض مردم در آبان اما در جلب اعتماد و آرامش آنها تأثیرگذار نبود. نتیجه آبان ماه سرخوردگی بیشتر مردم از دولت بود. اعتماد اجتماعی میان مردم و دولت روزبهروز متزلزلتر میشد. امید به تحقق وعدهها به پوچی گراییده بود و ناامیدی در چهره شهر نمایان شده بود. دولت اما تلاشی در جهت حل واقعیت نداشت. راهحل انتخابشده بهجای همدردی با مردم و درمان زخمهای ایجادشده، دستگیری فعالینی بود که بهصورت مدنی حق فراموششده خود را در خیابانها فریاد زده بودند. آنومی، بیهنجاری، بیهدفی و اضطراب بیش از هر زمان دیگر در جامعه نمایان شده بود.
در تبیین آنومی در جوامع مدرن دورکیم به هنجارها و معیارهای سنتی اشاره دارد؛ مفهوم سخن او این بود در این شرایط هنجارها و معیارهای سنتی در جوامع مدرن متزلزل میشوند بی آنکه هنجارها و معیارهای تازه جای آن را بگیرند. هرگاه معیارهای روشن و شفافی برای هدایت رفتارها در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد، آنومی پدید میآید. به اعتقاد دورکیم، در چنین اوضاع و احوالی مردم احساس بیهدفی و اضطراب میکنند.
از آبان ماه مدتی نگذشته بود. هنوز زخمهای ناامیدی بر چهره خشمگین مردم نمایان بود. بحران دیگری رقم خورد. خبر تلخ بود. مسافران پرواز تهران کیف به علت نقص فنی جان خود را از دست دادند؛ اما اینهمه واقعیت نبود. تنها چند ساعت پس از وقوع این حادثه تلخ، روایتهای دیگری از این بحران به گوش رسید. روایتهایی دردناک اما واقعی، دولت اما تلاشی در جهت حل واقعیت نداشت. انکار، سرپوش واکنش اصلیاش قرارگرفته بود.
روایت مردم اما به ثمر نشست. بحران و روایت اصلی نمایان شد. انکار این فاجعه به بیاعتمادی هر چه بیشتر مردم و دولت دامن زده بود. حال جامعه سرخورده از آبان باید عزادار غم فرزندان ازدسترفتهاش میبود. باید برای آنها عزاداری و سوگواری میکرد. جامعه مضطرب و بیاعتماد مرهمی میخواست برای زخمهایی که خورده بود اما مثل همیشه سرکوب بهجای همدردی نسخهای بود که در نظر گرفتهشده بود.
بحران دیگری در سطح جهانی در حال رخ دادن بود. کرونا آمده بود. ویروسی در چین که بهزودی به سایر کشورها نیز سرایت میکرد. جامعه مضطرب و نگران از شیوع این بیماری بود. دولت اما بهجای تمهید اقدامات و آمادهسازی برای بحران پیش رو، انکار را سرلوحه کار خودش قرار داده بود.
تلاش برای انکار و بحران ادامه داشت. خبرهای مختلفی از شیوع بیماری کرونا در ایران خبر داده بود اما همچنان خبری از رسانههای دولتی نبود. هنوز خبری اعلامنشده بود. روز قبل از انتخابات اما خبری که پنهانشده بود، پخش شد. دو نفر در قم به کرونا مبتلا شدهاند و هر دو نفر فوت کردهاند.
حالا بحران انکار، با بحران بیاعتمادی به دولت همگام گشته بود. به نظر میرسید اقدامی در جهت حل بهموقع بحران وجود ندارد. در همان ساعات اولیه ماسک کمیاب شد و به چند برابر قیمت به فروش رسید. در چنین حالتی هنجارهای سنتی و معیارهای سنتی از بین رفته بود. جامعه ایران با بحرانی مواجه شده بود که دورکیم در تبیین مراحل بیهنجاری بیان کرده بود. درهم ریختن هنجارهای اجتماعی و اخلاقی.
دورکیم آنومی، یا بیهنجاری را وضعیتی تعریف میکند که هنجارهای اجتماعی و اخلاقی درهم میریزند، با ابهام مواجه میشوند یا اصلاً وجود ندارند. افراد وقتی بیهنجاری را احساس کنند، به سمت رفتارهای انحرافی سوق مییابند
کرونا اما همچنان ادامه دارد. ویروسی که ادامهدهنده ویروسهای گذشته است. نه آنقدر کشنده، اما کشندهتر و ناامیدکنندهتر، یاس و بیاعتمادی مردم نسبت به دولت است. مردم، خشمگین، مضطرب، بیهدف و ناامید نسبت به آینده خود هستند. در چنین حالتی دولت بهجای ترمیم اعتمادهای شکسته شده خود با مردم، همچنان پنهانکاری و انکار را سرلوحه کار خود قرار میدهد.
بحرانها تمامی ندارد. شکل بحرانها تغییر میکند. با سختتر شدن شرایط اقتصادی و سیاسی ایران در عرصه داخلی و بینالمللی، فراهم نبودن زیرساختها در مواجه با بلایای طبیعی رخ دادن حوادث غمبار دیگر دور از انتظار به نظر نمیرسد. با افزایش بحرانها، مقاومت مردم در برابر بحرانها کاهش پیدا میکند. روایت مرگ اکنون سرتاسر جامعه ایران را فراگرفته است. بغضهای سرکوبشدهای که اگر بهزودی درمان نشوند جامعه را به بحرانی ویرانکننده تبدیل خواهد کرد.
منبع: شبکه جامعهشناسی علامه