کتاب ِ کار همچون زندگی
نویسنده: تامس مور
مترجم: محمدرضا سلامت
با مقدمهای از مصطفی ملکیان (کار جان آشنا، کار جان پالا)
چاپ اول 1399
نشر نو
***
وقتی نمونهٔ کتاب را در کتابخوان طاقچه خواندم، بیش از همه مقدمهٔ نویسنده برای منِ مخاطب ایرانی به دلم نشست. از همان اول احترام بیتکلف و بسیار همدلانهٔ نویسنده جذبم کرد، آن هم از آن سوی عالم. نمیدانم شاید این جذبه برای این است که ما خودمان هم گاهی کمر به تحقیر خودمان بستهایم.
وقتی کتاب به دستم رسید و شروع کردم به خواندن فهمیدم اشتباه نکرده بودم. گاهی کلمات کسی که از قضا خیلی دورتر از ماست، انگار برای ما نوشته شده یا گفته شده است. هیچ چیز بهتر از این نیست که کتابی که میخوانی تو را در آغوش بگیرد و بدانی که تنها نیستی.
همهٔ ما خاطرات زیادی داریم از ناصحان دلسوزی که توصیه میکردند یک رشتهٔ نانوآبدار در دانشگاه بخوانیم و آن علاقه که قلبمان را تسخیر کرده بود، از نوشتن و هنر و فلسفه، بگذاریم برای اوقات فراغت. میدانم که عاقلانه بود و لابد آنها هم میدانستند مشکلی هست که نمیتوانیم دورش بزنیم و میخواستند جلوی تجربههای تلخ را بگیرند. خوب هم یادم هست که با مخالفت صددرصد همهٔ مشاوران رفتم پیِ فلسفه...
حالا و در این کتاب کسی از کشش درونی میگوید برای انتخاب حرفه و ندایی که از لایههای زیرین روح میشنویم. از عمق و معنایی که کار و حرفهمان باید به زندگیمان ببخشد و اصلاً خودِ زندگیمان باشد، بیآنکه درآمد و کار را جزئی جدا و بینیاز از معنا یا بیارزش بداند.
نویسنده احساس رضایت از زندگی و موفقیت واقعی را در شناخت حرفهای میداند که متعلق به خودِ یگانهٔ ماست و ما به آن خوانده میشویم. او خود به لزوم وجود معنویت و معنا در زندگی معتقد است و مسیر متفاوتی از رفتوبرگشتها را طی کرده تا به «کار همچون زندگی» خودش برسد.
تامس مور در این کتاب تجربههای زندگی شخصی و روانکاویاش با افراد و مطالعات متنوع و گستردهاش را با ظرافت و دقت کنار هم چیده است.
•
این را میدانم که نمیتوان هنجارهای جامعه و قوانین ناگفتهاش را ندید گرفت و در توهمات به سر بُرد. اما گمانم میتوان «راهی به رهایی»** یافت، هر چند دشوار و پُر هزینه.
همهٔ اینها را گفتم که اگر مایل بودید و کتاب شما بود بخوانیدش.
•
** نام کتابی است از جناب ملکیان؛ قدردان مقدمهٔ راهگشای ایشان بر این کتاب هستم.
*** با سپاس ویژه از جناب سلامت بابت ترجمهٔ خواندنی و روان و دقیقشان.