خانم ناتالی گلدبرگ عزیز
سلام ، عرض ادب و احترام
نمیدانم اکنون که دارم این نامه را برایتان مینویسم در کدام نقطه این دنیای پهناور حضور داشته باشید.من دانشآموز نوپای نویسندگی از شهر کوچکی در کنار دریای بزرگ خلیج پارس از کشور ایران برایتان مینویسم.
از آشنایی من با شما زمان زیادی نگذشته است. در واقع حدودیکماه قبل از طریق مدرسه نویسندگی و توسط استاد عزیزم شاهین کلانتری اسم شما را شنیده و با کتابتان(تا میتوانی بنویس)آشنا شدم.
این کتاب من را شیفته شما،افکار و آموزشتان کرد.همینقدر بگویم به محض شروع به خواندن کتاب انگار صدایتان را شنیده و ضربان قلبتان را احساس میکردم و چشمانم شما را میدید.برایم بسیار جالب و شگفتانگیز بود،منی که با اکراه این کتاب را تهیه کرده بوده و گمان میکردم خواندن کتاب کاری بدون لذت خواهد بود آنقدر محو خواندنش شده بودم.همیشه به جز کتابهای حوزه ورزش،تاریخ ، خودشناسی و موفقیت رغبتی به خواندن کتابهایی با مضمون های دیگر نداشتهام.
از شما چه پنهان،فقط اسم تولستوی و همینگوی،جلالآل احمد،سیمین دانشور و چخوف و... را شنیده و هیچگونه اطلاعاتی در موردشان نداشته و اسم کتابهایشان را هم نمیدانم.همیشه فکر میکردم نویسندگان یعنی این بزرگان و نویسندگی یعنی رمان و داستان که من سررشتهای از اینها نداشتهام.
اصلا برای چیزی دیگر به نویسندگی روی آورده بودم.میخواستم مقالهنویس و یادداشتنویس شوم تا بتوانم در حوزه ورزش بنویسم.
ناتالی گلدبرگ عزیز،باید عرض کنم شما نگاه من به نویسندگی را تغییر داده و دیوار ترسها و باورهای اشتباهم را ویران کرده و نوشتن را برایم آسان کردید.مطاله و دوباره خوانی کتاب شما شوق نوشتن و سرک کشیدن به دنیای نویسندگی را در من شعلهور کرد.
صادقانه بگویم پس از حضور در مدرسه نویسندگی و در محضر استاد کلانتری عزیز و دوستداشتنی و خواندن کتاب شما به مرور به زندگینامه آن نویسندگان نامی رغبت پیدا کرده،در دوره صدداستان در پنج ماه مدرسه نویسندگی نیز شرکت کردهام.
در این چند روز اخیر، مجموعه داستانهای کوتاه ناصرتقوایی و بهمن فرسی را خوانده و لذت بردهام.عجیب است!بله لذت بردهام!
ناتالی عزیز صمیمانه از شما سپاسگذارم که آنقدر راحت و شیوا تجربههای گرانبها و ارزشمندت را در اختیار ما گذاشته و نوشتن را برایمان آسان نمودهای.امیدوارم بتوانم کتابهای بیشتری ازشما خوانده و از دریای تجربهتان استفاده کنم.
صادقانه بگویم نمیدانم نویسندگی مرا به کدام سمت و سو خواهد برد و چه ردی از خودم باقی خواهم گذاشت.اغراق نیست اگر بگویم در این مدت اندکی که از شروع تمرینات نویسندگیام میگذرد،روزانه درهای جدیدی از علم و دانش برویم باز شده و مرا غرق در شگفتی میکند.
دوست دارم در این مسیر حضور داشته باشم تا روزی بتوانم خودم را بروی کاغذ بیاورم.حرفهایم را زده و ردی ماندگار از خودم در تاریخ بجا بگذارم.
امیدوارم در این مسیر، بیش از پیش بتوانم در چرخه یادگیری و آموزش اصول نویسندگی،قدم برداشته و از تجربههای اساتید و بزرگانی همچون شما نهایت بهره را ببرم.
استاد گرانقدر برایتان بهترینها را آرزومندم و هزاران درود تقدیمتان میکنم.
تندرستی و نشاط همیشگی شما را از خداوند مهربان مسئلت دارم.
ارادتمند شما
احسان رحیمی
28 تیر 1399