شاید باورتون نشه ولی متن زیر در روزنامه دنیای اقتصاد (پر مخاطبترین روزنامه اقتصادی کشور) منتشر شده:
"برای انتخاب ست رنگی لباس کارتان، توصیه میشود محافظهکارانه رفتار کنید. سعی کنید رنگهای «سنگین» مثل مشکی، خاکستری یا سرمهای تیره و تنهای خاکی رنگ استفاده کنید. از رنگهای خیلی روشن که باعث جلب توجه میشوند، بپرهیزید. مردان باید کفشهای رسمی تیره بپوشند. زنان هم میتوانند هم کفشهای تخت و هم پاشنهبلند بپوشند، اما باید از پوشیدن کفشهای جلوباز اجتناب کنند."
استفاده از واژه 'باید' توسط رسانهای که برای خیلیها حرفش سنده عجیبه. اصلا این بایدها از کجا اومده؟
ما همیشه درگیر همین بایدها بودیم، طرز فکرهایی که تبدیل به هنجار شدند با اینکه دلیل به وجود اومدنشون اکنون شاید از بین رفته باشه، ولی کماکان پابرجا هستند.
این داستان کوتاه رو در این باره بخونید:
"در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام نيايش راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد . بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان نيايش می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد .
این روال سال ها ادامه پیداکرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد .
سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد . راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام نيايش او را به درخت ببندند تا اصول نيايش را درست به جای آورده باشند.
و سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت در باره ی اهمیت بستن گربه به درخت هنگام نيايش..."
در کمپانیهای بزرگ تکنولوژی محور مانند گوگل و اپل شما با انواع مختلفی از پوشش مواجهه میشید. رسمی، ورزشی، سنتی،... این گوناگونی سلیقه و فرهنگ واقعا جذابه و به جز جدایی ناپذیری از فرهنگ سیلیکونولی بدل شده.
استیو جابز مدیر فقید اپل هر روز یه بلوز یقهاسکی مشکی، یه شلوار جین آبی و کفش اسنیکرز میپوشید، حتی روی سن هنگام معرفی یه محصول جدید. مارک زاکربرگ هم همیشه یه T-Shirt طوسی رنگ و یه شلوار جین تیره به تن میکنه. دلیل جفتشون برای انتخاب همچین پوشش یکنواختی اینه که وقت کمتری رو صرف تصمیمگیری در مورد پوشش روزانشون کنند. اونوقت شما به عنوان مدیر همکارانتون رو ملزم به پوشیدن کت و شلوار میکنید که حرفهای به نظر برسند!؟
نگهبان دم در دانشگاه همیشه به شلوار من توجه ویژهای میکرد و در صورت پوشیدن شلوار اسلش داخل رام نمیداد. حتی یهبار که روپوش آزمایشگاه پوشیده بودم هم با دیدن همون ۲۰ سانتیمتر شلواری که از پایین معلوم بود تشخیص داد! همیشه واسم سوال بود این جنس پارچه شلوار من چه ربطی به بهرهوری در علمپژوهی(شیمی لعنتی) داره. یعنی این آدم با صد کیلوگرم وزن نشسته اونجا و مهمترین دغدغه کاریش جنس شلوار منه؟ اگه شما یه بانو باشید مطمعنا تجربیات به شدت تلختری از این قبیل دارید.
بر اساس این پژوهش پوشیدن روپوش پزشکی توسط گروهی از شرکتکنندگان تاثیر مثبتی در افزایش توجه حین کارشون داشت، ولی همین افراد وقتی بهشون روپوش آزمایشگاه دادن و گفتن این روپوش یک فرد نقاش بوده بهرهوری مثل حالت قبل نبود.
این یعنی نگرشی که ما نسبت به لباسی که میپوشیم داریم، میتونه تاثیر مستقیمی روی عملکردمون بزاره. اون لباس در حالتهای مختلف پژوهش یکسان بود. یه تیکه پارچه سفید که میتونیم با پوشیدنش حس یه پزشک، دانشمند یا نقاش رو داشته باشیم. به جای لباس آسونتر نیست نگرشمون عوض کنیم؟ بر طبق این پژوهش دیگر که در انگلیس انجام شده ۶۱٪ از کارمندان بیان کردن در صورت نبود قانونی برای پوشش بهرهوریشون بیشتر میشه.
هنگامی که من به یه کافه یا رستوران میرم میخوام با یه نگاه پرسنل اون مجموعه رو تشخیص بدم. مخصوصا اگه شلوغ باشه. لباس فرم باعث میشه تجربه بهتری از خدماتی که میگیرم داشته باشم. در استارباکس (بزرگترین کافه زنجیرهای جهان) باوجود دستورعملهای سفت و سختی که برای کارکنانش داره رنگکردن مو یا تتو کردن آزاده. رنگ لباسی که کارکنان زیر پیشبند سبز رنگ استارباکس میپوشند هم اگه از الگوهای انعطافپذیری تبعیت کنه قبوله!
پاسخ مشخصی برای پرسش 'در محل کار چی بپوشیم؟' وجود نداره. لباس افراد هر سازمان کاملا بستگی به فرهنگ اون سازمان داره. ویژگی شغلی، سلیقه و شرایط اقلیمی افراد متفاوته. به نظر من این فاکتور لباس اصلا مهم نیست. در واقع اندازه مقداری که بهش اهمیت میدن مهم نیست. کسبوکارهای تکنولوژی محور خیلی وقته این موضوع رو متوجه شدن و راهشون رو از وال استریت و چهارچوبهای خشک حاکم بر اونجا جدا کردن. در نهایت هم برنده شدند.
وقتی صبح میام سر کار اگه همکارم یه پیراهن زیبا به تن کرده باشه لذت میبرم. ما در بیرون دفتر کار حق انتخاب زیادی نداریم، بزارید حداقل در محیط کاری راحت باشیم!
سپاس که تا اینجا اومدید. پیشنهاد میکنم بقیه نوشتههای من رو هم بخونید.