قبل از این که شروع کنم دوست دارم یکم دربارهٔ این که چرا بین این پست و پست قبلی انقدر فاصله افتاد صحبت کنم. راستش این مدت درگیر یه تصمیم برای آینده بودم که تصمیم سختی بود و خیلی ذهنم رو درگیر میکرد. برای همین توی این مدت نوشتن رو ادامه ندادم که بتونم تمرکزم رو روی چیزای دیگه بذارم. توی این مدت و برای تصمیمگیری با آدمای مختلفی حرف زدم و چیزای جدیدی خوندم که واقعا برام ارزشمند بود و شاید یه موقع دربارشون بنویسم. خلاصه الآن تصمیم کذا رو گرفتم. دعا کنید که تصمیم خوبی بوده باشه و خوب پیش بره. :)
توی بخش قبل یکم دربارهٔ این که چرا فرصت بهبود وضعیت اقتصادی برای افراد کم درآمد توی ناحیههای مختلف متفاوته صحبت کردیم. اول با یه آزمایش روی خانوادههایی که محل زندگیشون رو عوض کرده بودن فهمیدیم که بخش خوبی از این تفاوت به خاطر تفاوتهای محیطه و نه تفاوتی که خود افراد دارن. بعدش هم اومدیم و عواملی که با بهبود وضعیت اقتصادی همبسته بودن رو در اوردیم و دربارشون حرف زدیم. سوالی که موند این بود که با توجه به این مشاهدهها چه تصمیمهایی میتونیم بگیریم و دولتها چه سیاستهایی رو باید پیش بگیرن؟ توی این متن قدمهای اول برای حمله به این سوال رو بر میداریم. قبلش ولی یه چیزی رو خوبه ببینیم.
مطالعههای توی این حوزه و احتمالا بیشتر حوزههای علمی کمک میکنن که شناخت ما از دنیا و محیط اطرافمون بیشتر یا بهتر بشه. مطالعههای حوزهٔ علوم اجتماعی هم به طور خاص روی انسانها و روابطشون تمرکز میکنن. بعضی موقعا همین شناخت، باعث میشه که ما رفتارمون رو عوض کنیم و به سمت بهتر شدن حرکت کنیم. توی این روزها با مثالهای زیادی از این که مطالعهها چطوری روی رفتارمون تاثیر میگذارن روبروییم. مثلا وقتی یه مطالعهای میگه ماسک در مقابل بیماری موثر هست یا نیست، یا میزان شلوغی یه محیط چطوری احتمال ابتلا رو زیاد میکنه. این وسط برای این که نتیجهٔ این مطالعهها به دست افراد جامعه برسه رسانهها نقش مهمی دارن. رسانهٔ خوب ضمن این که مطالعهها رو به زبون سادهتری بیان میکنه حواسش هست که چیزی رو اشتباه منتقل نکنه، که همیشه کار سادهای نیست.
مطالعههایی که تا اینجا توی درس دیدیم هم تونستن که توی رسانهها بازتاب داشته باشن و آقای چتی (مدرس درس) میگه که این مطالعهها تونستن نگاه جدیدی به فقر توی آمریکا به وجود بیارن.
مثلا یکی از مشاهدههای این مطالعهها این بود که شهر شارلوت هر چند که توی بیشتر معیارهای اقتصادی وضع خوبی داشته، ولی از نظر بهبود وضعیت اقتصادی برای بچههایی که توی خانوادهٔ کمدرآمدی اونجا به دنیا اومدن و بزرگ شدن اصلا وضعیت خوبی نداشته. این موضوع توی یکی از رسانههای محلی بازتاب داده شده.
راستش کامل نمیدونم که این خبر روی رفتار مردم چه تاثیری داشته، ولی یه اتفاق خوب توی این داستان این بوده که شهرداری شارلوت از تیمی که این تحقیق رو کرده بودن خواسته که کمک کنن تا با استفاده از دادهها تلاش کنن این وضعیت تغییر کنه.
البته الان یکم سرچ کردم و انگار تلاشهای خوبی دارن میکنن. یه موسسهای برای همین مشکل تشکیل شده که سایتشون اینه:
و این هم یه گزارشیه که مشکل رو بیشتر شرح داده و یه سری سیاست پیشنهادی و ملاحظات هر کدوم رو نوشته. یا انگار این صفحهٔ مربوط به کارگروهیه که توی شهرداری تشکیل شده و هر ماه جلسه دارن و جلسههاشون هم توی یوتیوب به صورت زنده پخش میشه و آخریش چند هفته پیش بوده.
خلاصه نقش رسانهها توی اثرگذاری این مطالعهها مهمه. من شنیدم که بعضی از کمکهای پژوهشی(grant) که به دانشگاهها داده میشه، حتما باید بخشیش مثلا در حد ۵ درصدش برای رسوندن نتایج مطالعه به مردم(science outreach) استفاده بشه.
به جز رسانهها، خوبه به این که چه چیزای دیگهای لازمند که یه مطالعه بتونه تاثیر داشته باشه هم فکر کنیم.
تا اینجا ما یه نقشهٔ آمریکا داریم که رنگ هر نقطهای نشون میده که اونجا از نظر بهبود وضعیت اقتصادی برای افراد کمدرآمد خوبه یا نه.
توی جلسهٔ قبل هم دیدیم که واقعا ویژگیهایی از مکان زندگی توی این که فرزندی که توی خانوادهٔ کمدرآمد به دنیا اومده بتونه به وضعیت بهتری برسه موثره.
با این مشاهدهها برای این که وضع افراد جامعه رو بهتر کنیم دو جور راهکار داریم:
اگر که شما بخواید بین این دو تا انتخاب کنید کدوم رو انتخاب میکنید؟
اولی برای تعداد افراد کم، راهکار قابل قبولیه. یعنی ما میتونیم تعداد کمی از خانوادهها رو از یه جای بد روی نقشه به یه جای خوب منتقل کنیم. ولی اگه بخوایم یهو تعداد زیادی خانواده رو جابهجا کنیم، علاوه بر این که هزینههای زیادی داره، ممکنه تعادلهای مکان مقصد رو هم بهم بزنه و کلا وضعیت اونجا عوض بشه و این کارمون باعث بشه رنگ اون نقطهٔ نقشه هم قرمز بشه.
راه دوم میتونه توی بلندمدت مشکل رو حل کنه. البته فهمیدن این که چه کارایی میتونن وضعیت یه منطقه رو بهتر کنن هم کار سختیه و عموما این کارها دیرتر به نتیجه میرسن و نتیجشون معلوم میشه.
در ادامهٔ این متن راهحل اول رو یکم دقیقتر بررسی میکنیم.
این سیاستها تلاش میکنن افراد کمدرآمد برای زندگی به جاهای بهتری برن. مثلا الان توی آمریکا این سیاستها اجرا میشن:
حالا باید ببینیم این سیاستها چقدر کارایی دارن واقعا؟ مثلا بیاید روی اولی یکم دقیق بشیم.
توی این سیاست به خانوادهٔ کمدرآمد یک بن خرید مسکن داده میشه مثلا فرض کنید به ارزش ۱۰۰۰۰ دلار، اولین سوالی که پیش میاد اینه که اگه به جای این کار همون ۱۰۰۰۰ دلار رو نقد بدیم به اون خانواده بهتر نیست؟ خوبه که یکم بهش فکر کنید.
نظریههای اقتصادی یه جواب کلاسیک به این سوال دارن، اونها میگن که اگه نقد بدیم بهتره و دلیلش هم سادهست. اگه دههزار دلار رو نقد بدیم، فرد هنوز میتونه همون کارهایی که با بن میتونست بکنه رو انجام بده و فقط گزینههاش بیشتر شدن و از اونجایی که افراد کاری رو میکنن که براشون بهتر باشه پس دادن پول نقد بهتره. توی این جواب این فرض که افراد همیشه بهترین تصمیم رو میتونن بگیرن یکم جای شک داره. توی جلسههای بعد به این سوال با استفاده از داده دقیقتر جواب میدیم.
میخوایم ببینیم که دادن بن به یه خانواده چه تاثیری توی درآمد فرزندهای اون خانواده وقتی بزرگ میشن داره؟
اگه برای یه فرزند به اسم i تعریف کنیم:
اون وقت چیزی که ما دوست داریم بدونیم اینه که:
چقدره؟ که نشوندهندهٔ میزان تاثیرِ دادن بن به خانوادهٔ یک نفره.
همونطور که احتمالا شما هم الان دارید بهش فکر میکنید محاسبهٔ این G_i ممکن نیست. چون نمیتونیم همزمان به یه خانواده هم بن بدیم و هم ندیم و ببینیم توی هر حالت چی میشه. این اتفاق فقط مختص این مطالعه یا این حوزه از علم نیست. وقتی میخوایم یه دارو رو آزمایش کنیم هم این مشکل رو داریم.
راهحل عمومی که توی این جور موارد استفاده میکنیم اینه که میایم و تعدادی از افراد مثلا صدهزار نفر رو انتخاب میکنیم و به صورت تصادفی به هر نفر یا بن میدیم و یا نمیدیم. بعد نتایج کسایی که بن گرفتن رو با کسایی که نگرفتن مقایسه میکنیم. در واقع امید داریم که این کار تصادفی باعث بشه گروهها توی ویژگیهای مختلف شبیه به هم باشن.
مثلا اگه به جای این کار بیایم و فراخوان بزنیم که افراد برای گرفتن بن درخواست بدن و بعدش نتیجهٔ کسایی که درخواست دادن و بن گرفتن رو با کسایی که درخواست ندادن مقایسه کنیم، ممکنه باعث بشه نتیجهگیریمون درست نباشه. ممکنه این دو تا گروه تفاوت ذاتیای داشته باشن، مثلا کسایی که برای گرفتن بن درخواست دادن تحصیلکردهتر بوده باشن و نتیجشون بهتر بشه، یا از اون طرف کسایی که وضع بدتری داشتن بیشتر درخواست بدن و نتیجشون هم بدتر بشه. خلاصه تلاش میکنیم که با دخیل کردن تصادف تاثیر این جور اتفاقا رو کم کنیم.
مشکل که زیاده :) ولی یه مشکل دیگهای که توی این متن بهش میپردازیم مشکل «عدم مشارکت»ه. همونطور که توی مطالعه کردن تاثیر یه دارو فرد ممکنه یادش بره دارو رو بخوره، یا منصرف بشه اصلا، اینجا هم ممکنه به یه خانوادهای بن بدیم ولی از بنش استفاده نکنه. اگه این اتفاق برای آدمای زیادی رخ بده میتونه میانگین رو برای کسایی که بن گرفتن تغییر بده.
یه راهحل برای این مشکل اینه که بیایم و تاثیر این عدم مشارکت رو از بین ببریم، اینطوری که اگه نصف آدمایی که بهشون بن دادیم مشارکت نکردن و آخرش اختلاف بین دو تا دسته شده ۱۰۰ دلار، میتونیم بگیم اگه همه مشارکت میکردن اختلاف میشد ۲۰۰ دلار. یعنی:
تاثیر کامل بن = تاثیر مشاهده شده تقسیم بر نرخ مشارکت
خوبه یکم هم خودتون به چرایی این کار فکر کنید. این که این روش از کجا میاد و چه فرضایی تو خودش داره؟ خیلی خوبه اگه مشکلی توش میبینید توی قسمت پاسخها بگید و با هم بشکافیمش.
اینجا جلسهٔ دوم تموم میشه. توی جلسهٔ بعد، تاثیر دادن بن رو بیشتر بررسی میکنیم و روی سیاستهای رفتن به سمت فرصت شهود به دست میاریم. یکم هم دربارهٔ سیاستهای مکانمحور صحبت میکنیم.
عرفان معینی و سینای عزیز که این مدت که ننوشته بودم پیگیری میکردن که چرا ننوشتم :) این پیگیریشون کمک کرد که دوباره شروع کنم. بعد هم که نوشتم هر دوشون پیشنویس رو خوندن و کمک کردن ایرادای متن برطرف بشه و متن روونتر بشه.
این پست از مجموعه پستهاییه که توش چیزایی که توی درس Using Big Data to Solve Economic and Social Problems یاد میگیرم و برام جالبه رو مینویسم. میتونید پست اول این مجموعه رو از اینجا و پست قبلی رو از اینجا ببینید.
خیلی خوشحال میشم اگه جایی از متن مشکلی میبینید یا موضوعی مرتبطی هست که میتونیم دربارش صحبت کنیم توی قسمت پاسخها مطرح کنید. دربارهٔ سوالی که یکم بالاتر پرسیدم هم همینطور. توی متنهای قبل سوالهایی که افراد پرسیدن و چیزایی که دربارشون بحث کردیم به خودم خیلی کمک کرد که موضوع رو بهتر بفهمم و از اینجا ازشون تشکر میکنم. :)
اگر هم کسی به ذهنتون میاد که به این موضوعا علاقهمنده و یا فکر میکنید این متن براش مفید و جالبه خیلی خوبه اگه براش بفرستید.
بخش بعدی رو سینا نوشته که اینجاست: